اصحاب تئوریک ایدۀ «بدیم، بره»

مصاحبه با دکتر میثم مهدیار، معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات: اغلب جامعه‌شناسان ایرانی حجاب را مسئله اجتماعی نمی‌دانند، بلکه بیشتر دغدغه حاکمیت درباره حجاب را مسئله می‌دانند و بلوای ۱۴۰۱ را مشکلی می‌دانند که در واکنش به حاکمیت به‌وجود آمده است. برای فهم این مسئله باید بدانیم که گفتمان غالب جامعه‌شناسی یا علوم اجتماعی در ایران مسئله حجاب را ذیل یک نظریه فرهنگی خاص درک می‌کند. این نظریه فرهنگی گفتمان غالب جامعه‌شناسی چند شاخصه مهم دارد: اول نگاه «جبرگرایانۀ تکنولوژیکی» به تغییرات فرهنگی دارد؛ به این معنا که معتقد است یک سری تغییر و تحولات فناورانه و اقتصادی اتفاق می‌افتد که بر حوزه‌های مختلف ازجمله سبک زندگی اثر می‌گذارد و جوامع را از دنیای قدیمی وارد دنیای جدید و پرسرعت می‌کند. ما هم به‌عنوان کشوری که صرفاً ناظر این پیشرفت‌های تکنولوژیک هستیم کناری ایستاده و باید منفعلانه این تغییر و تحولات را بپذیریم. مثلاً تحولات جدید در حوزه توسعه شهرها و مسائل اقتصادی و فناوری‌های جدید، نوع خاصی از پوشش و سوژه‌های جدید را خلق می‌کند. اقتصاد جدید، شهرسازی جدید و بروکراسی جدید سوژه جدیدی خلق می‌کند و دولت‌ها باید با خواست‌ها و تمنیات و پوشش خاص این سوژه‌های جدید همراه باشند و به اراده‌اش گردن بنهند.
بنابراین گفتمان غالب جامعه‌شناسی در ایران طبق این نگاه «جبرگرایانۀ تکنولوژیک» به همه تغییرات فرهنگی و اجتماعی با نگاه مثبت می‌نگرد. در واقع در این نگاه، رسالت جامعه‌شناسی توجیه همین همگام‌شدن و همراه‌شدن با تغییرات تکنولوژیک فهمیده می‌شود؛ پس راهکار اساسی‌اش هم پذیرش این تغییرات و مشروع‌دانستن آن و هماهنگ‌شدن سیاست با آن است، بدون اینکه اساس و ماهیت آن به بحث و بررسی گذاشته شود.
دومین شاخصه‌اش این است که مواجهه این نظریه فرهنگی با جامعه ایرانی گزینشی است؛ یعنی از نظر معرفت‌شناختی صرفاً بخشی از واقعیت را می‌بینند و همان را دال بر ضرورت همگام‌شدن سیاست با آن برمی‌شمرند. مثلاً صرفاً استقبال از امور سکولار و غیرمذهبی را نشان صدق نظریه‌شان در نظر می‌گیرند و اگر جایی مردم خلاف این تصورات رفتار کردند، اگر هم نادیده گرفته نشوند، حتماً انگ می‌خورند. نمونه‌ها ازاین‌دست بسیار است. انتخابات سال ۱۳۸۴ نمونه بارز چنین رفتارهای گزینشی بود که در آن به نظر مردم درباره سیاست کاملاً بی‌اعتنایی کردند و حتی گاه آنان را به تمسخر گرفتند. نمونه دیگرش ماجرای اربعین است. این را که چهارمیلیون ایرانی هزینه کنند و خودشان را به کربلا برسانند نادیده می‌گیرند و آن را امری «حکومتی» اطلاق می‌کنند؛ ولی اگر چند نفر جایی علیه حاکمیت تجمع کنند، آنان را به‌عنوان مردم معرفی می‌کنند. در واقع، در این نظریه فرهنگی سوژه‌های اصلی و درخور توجه صرفاً سوژه‌های لیبرال و سکولارند و صرفاً مصرف و سبک زندگی، کنش‌ها، تمناها و آرزوهای این‌هاست که مهم است.
سومین شاخصه این نظریه فرهنگی «لیبرال‌بودن» آن است؛ یعنی اینکه فرد و تمنای او و مصرف و اراده او را نسبت به جمع و جامعه و نهادهای اجتماعی محصول آن جمع و جامعه، ارجح می‌داند. رویکرد غالب در فضای علوم انسانی و اجتماعی در ایران، رویکرد لیبرال است و رویکردهای جامعه‌گرایانه بسیار نحیف‌اند.

 

برای مطالعه کامل یادداشت به شماره ۱ و ۲ فصلنامه اقلیما مراجعه بفرمائید.

اشتراک گذاری:
مطالب زیر را حتما بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید