فیلمی پراتفاق اما بیاتفاق!

زینب سادات غضنفری، پژوهشگر مطالعات ارتباطی: درست مثل بچههای بازیگوش و ناآرامی که همه را به ستوه میآورند و شیرینی رفتارشان باعث میشود کسی نتواند از دستشان دلخور شود، «پروین» هم ترکیبی از شیطنت و جذابیت بود. محمدرضا ورزی، کارگردان فیلم «پروین» شیفته تاریخ است. وی اثری ساخته انگار جای خود را در ذهن مخاطب پیدا نکرده است.
در نظر مخاطب، فیلمی با تهیهکنندگی محمدرضا شریفینیا احتمالاً پسوند «خوب» برازندهاش باشد. کارگردان، بازیگر، فیلمبرداری و دیالوگهایی خوب که شاید مارال بنیآدم در نقش اصلی فیلم پروین بازیگر خوبی در حد عالی نباشد (با آگاهی از اینکه سال ۱۴۰۲ سیمرغ گرفته است) تا بتواند مخاطب را به سینما بکشاند؛ اما محمدرضا شریفینیا (پدر پروین) و آزیتا حاجیان (مادر پروین)، در مرحله بعد هم بیژن بنفشهخواه (از اهالی ادب مخالف پروین، اما دوستدار شخص او) و امیرحسین صدیق (برادر پروین) و ملیکا شریفینیا (اگرین، دختر فالگیر)، قطعاً کسانی هستند که دام دیدن فیلم را در ذهن مخاطب میپاشند.
فیلم پروین قرار است چه بگوید؟ «پروین» نمیخواهد بخشی از وجود این بانوی شاعره را برجسته و او را به موارد دیگر ربط دهد و حتی با نشاندادن برشی از زندگیاش کمی او را معرفی کند. فیلم پروین، زندگینامه پروین اعتصامی از جوانی تا مرگ او است. حال، نویسنده برای شروع فیلم بخش ازدواج پروین را انتخاب کرده است؛ پس «پروین»، زندگینامه پروین اعتصامی از ازدواج تا مرگ او است.
فیلم تلاش میکند تا خلأها و کاستیهای کار را با مواردی دیگر مثل طراحی صحنه، فیلمبرداری، بازیگرهای ناب و… بپوشاند که البته پوشانده نمیشود. فیلمنامه شعاری و کارگردانی نسبتاً ضعیف، کاستیهایی نیست که با طراحی صحنه و قابهای ایدئال پوشانده شود. اگر بخواهیم لایهلایه از ظاهر اثر به باطن آن برویم، ترجیح میدهم از محسنات اثر مثل طراحی صحنه عالی شروع کنم. دکوراسیون خانههای اثر آنقدر دلانگیز، زیبا و خیالبرانگیز بود که ناخودآگاه آدم را در خودش غرق میکرد. این دکور، جدای از زیبایی، طبیعی هم به نظر میرسید. فضای خانه یوسف خان اعتصامالملک (پدر پروین) و کار استاد معرقکار خانه به معنای واقعی بود. خانه علیرغم شلوغی بسیار، قابهای وافر به دیوار و تزیینات زیاد غیرمتمرکز به نظر نمیرسید؛ اما این جذابیتهای ظاهری اثر، از جمله قابهای زیبا و شاعرانه برای فیلمبرداری، شاید بنا بود ذهن را از ناپخته بودن شخصیت پروین در فیلم برهاند که تیر به هدف نخورد.
شخصیتپردازیهای فیلم، چه از نظر ظاهری و درونمایه شخصیت، اصلاً درخور مخاطب نبود. یوسف خان اعتصامالملک و دهخدا سرسوزن شباهتی با شخصیت اصلی خود نداشتند. ملکالشعرای بهار هم گویی فقط برای انتخاب نقشش به کشیده بودن صورت رامین ناصرنصیر نگاه شده و گویی گریم هنوز اختراع نشده است. یوسف خان، پدر پروین، مردی لاغراندام با صورتی گرد مایل به بیضی، دارای سبیلی پشت لب و کلاهی نمدی به سر بود. مردی که از شدت لاغری، استخوانهای گونهاش بیرونزده بود، نه شخصیتی مثل محمدرضا شریفینیا با گریم و رفتاری بسیار شبیه به نقشش در فیلم کلاه پهلوی که مردی تپل با ریشی انبوه و عینکی گرد و ظاهری، تماماً بهدوراز نسبت اصلی است. در حقیقت یوسف خان، بیشتر از آنکه شبیه پدر پروین باشد، شبیه سایر نقشهای «آقاجان مآبانه» در فیلمهای قبلیاش بود.
دررابطهبا دهخدا (حسین پاکدل) و بهار (رامین ناصرنصیر) علاوه بر آنکه این دو نقش طبق تصاویر موجود در اینترنت، شباهتی با مشاهیر نامبرده ندارند، در شخصیتپردازی هم دچار مشکل هستند. برای من سؤال است، شهرام خلج که همان شهرام خلج است – اگر نبود، جشنواره فجر ۱۴۰۳ سیمرغ نمیگرفت! – پس چرا گریمها اینگونه است. شاید اگر شخص دیگری، گریم را به دست داشت، آنقدر سخت نمیگرفتیم؛ اما از خلجی که میتواند سریال معمای شاه را دست بگیرد و شخصیتها را با شباهت بالای هشتاد درصد طراحی کند، این فیلم بعید بود؛ ولی به دور از انصاف است اگر بگوییم شخصیت پروین شبیه به شخصیت واقعی او نبود. همچنین در آثار درخور شخصیتها با کدهای دقیق و پخته در ذهن بیننده ثبت شده و مخاطب در لحظه دیدن شخصیت نمیخواهد به اینکه شخصیت که بوده فکر کند؛ اما در این فیلم، بسیار با جمله «این که بود؟» مواجه شدیم. مشکل اشخاصی مثل دهخدا و بهار در فیلم هم ظاهر و هم باطن همین بوده است.
درونمایه شخصیت پروین، شخصیت شکلگرفتهای نبود و ما نظر را بر حسننیت آقای ورزی میگذاریم که به دنبال بازکردن باب این مسیر برای پرترهنگاری بانوان و علیالخصوص پروین بوده است؛ اما آنقدر سرعت روند فیلم بالابود که اجازه نمیداد شخصیت پروین در ذهن مخاطب جا بیفتد. در پرترهنگاری[۱] لزومی ندارد که از آغاز تا انجام بلوغ عقلی فرد را ذکر، تمام اتفاقات زندگیاش را دوره و به هر داستانی گریزی بزنیم. امکان انتخاب برشی از زندگی پروین در این فیلم وجود داشت و فیلمنامه قصد داشت تمام ابعاد پروین اعتصامی را در برگیرد که موفق نبوده و در روند فیلمنامه، جدایی پروین اعتصامی آنقدر اثری نداشته و جز دستمایه شوخی و تحقیری برای گرکانی – بیژن بنفشهخواه – نبوده است. حتی نبود پدر در فیلمنامه حادثهای را رقم نزد که آن را بهعنوان «اتفاق» در پلات بینگاریم.
فیلم پروین، پر از اتفاق اما بدون اتفاق بود. از جدایی پروین گرفته تا چاپ دیوان، رفتن به سرکار، حضور در انجمن، فوت پدر و… قطعههایی پرظرفیت برای رقمزدن داستانی با اتفاق و چشمگیر بود که سرسری از آن گذر شده بود. واقعیت این بود که سکانسهای بیهوده – بیهوده به این معنا که اگر نبود، لطمهای به داستان وارد نمیشد – در فیلم بسیار بود؛ درحالیکه اگر این سکانسها نباشد، به اصل حضور تاریخی پروین فارغ از ازدواج و طلاقش میتواند پرداخته شود که شامل سکانسهای ازدواج پروین، از حضور فضلالله خان (همسر پروین) برای نشاندادن ترفیع تا تختهبازی فضلالله با برادر پروین، نشاندادنهای چندباره طبیعت، دوربین در میانبرگها، نگاهکردنهای پروین به خود در آینه و… بود.
این امکان وجود داشت که لطافت پروین بجای انتقال به داستان ازدواج، از مجرای دیگری وارد داستان شود؛ اما نبوغ و پختگی پروین در عرصه ادب را بیشتر منتقل کرد. امکان اشاره بیشتر به ایستادگی او در مقابل تعصب و کوته نگری وجود داشت. هرآنچه که در فیلمنامه بود، غالب نود درصد آن و نه بیشتر در گوگل نیز پیدا میشد. اگر کارگردانی را کنار بگذاریم، ضعف شخصیت اصلی به ضعف فیلمنامه برمیگردد و ضعف فیلمنامه به ضعف پژوهش ارتباط دارد؛ وگرنه مارال بنیآدم، بازی خوبی ارائه داد. ایرادهای حاکم بر پروین هم ناشی از دیالوگهای قدیسهوار و شعاری و همچنین سکانسهایی از گفتوگوی پروین با فضلالله همسرش حرف یا انداختن دست دور گردن مادرش و حرفزدن با او یا گفتگو با پدر تماماً دال بر قدیسهوار کردن پروین است.
اگر بخواهیم تحلیل «پروین» را کامل کنیم، باید به سراغ اصل ماجرا برویم و آن هم بعد زنانه پروین است. قطعاً آقای ورزی، هدفی از پرداختن به پروین اعتصامی داشته و ابراز مسئله حضور اجتماعی زنان مدنظرش بوده است؛ چراکه اگر چنین نبود، سکانسهایی از کارکردن پروین، حضور در انجمن و شعرخوانی و… اگرچه کوتاه، در فیلم قرار نمیداد؛ درنتیجه آقای ورزی خواستار نوعی پافشاری بر ابراز وجود زنانه چه از طریق طلاق پروین _ در زمانهای که طلاق بهعنوان امری قبیح شمرده میشد _ چه مطالعه، کارکردن و حضور در سایر موقعیتهای اجتماعی داشته است؛ اما نکته این است که آیا این حد از برخورد باز و روشنفکرانه با مقوله طلاق، واقعاً از طرف پدر و مادر پروین بهعملآمده است؟ اگر بخواهیم نگاهی به این تکه از فیلم داشته باشیم، رفتار والدین و خانواده پروین درباره جدایی او از همسرش، هیچ نشانهای دال بر عرف حاکم آن دوره و زمانه ندارد. کاش حداقل کمی مادر پروین، ترس از حرف مردم و در تعامل با همسایهها داشت و حرفوحدیث کمی پیش میآمد تا ما را به حالوهوای جبر در زندگی زناشویی آن سالها ببرد.
در تیتراژ پایانی موردی دال بر حضور مشاور امور زنان در فیلمنامه وجود ندارد. واقعیت این است اگر بنا بر ساخت فیلمی متبلورکننده از چهره صحیحی از زنی درگذشته است، علاوه بر کارشناس تاریخی به کارشناس و تحلیلگر زنان نیاز است؛ چرا که منافذی از تاریخ برای نمایان کردن چهره زن درگذشته در نگاه زنان وجود دارد؛ اما مردان چنین نگاههایی را نمیبینند. در حقیقت «پروین»، فیلمی برای زن است؛ اما با نگاهی کاملاً مردانه ساخته شده است. شاید اگر کارشناسی تاریخی یا کارشناس زنان از جنس زن در این فیلمنامه دخیل بود، بسیاری از حفرههای شخصیتپردازانه کاراکتر پروین پر میشد؛ چون اساساً زن میتواند چنین چیزی را به طور کامل درک کند و یک مرد هرچقدر هم تلاش کند، باز مثل آن زن درک نمیکند.
فیلمنامه برای بهتصویرکشیدن پروین در بستر زنان آن دوران تلاشی نمیکند. اساساً یکی از عواملی که باعث میشود ما بتوانیم از مفاهیم «خوب و خوبتر» یا «بد و بدتر» یا هر گزاره ارزشمداری استفاده کنیم، عامل قیاس است. اگر بناست پروین بهعنوان زنی شاخص در دوره و زمانه خودش معرفی شود، بهتر بود بستر مقایسه برای مخاطب با نشاندادن سایر زنان جامعه فراهم شود.
نکته نهایی آنکه در ضعف فیلمنامه همین بس که ما از گریم و چهره شخص در ابتدای فیلم میفهمیم که فضلالله، همسر پروین، آدم آبزیرکاه و نامردی است. در همان دقیقه اول از حالت چهره، رفتار و گریم، مخاطب در صورت بیخبری از زندگی پروین شک نمیکند که زندگی پروین با فضلالله پا نمیگیرد. درباره نشاط _ شاعر حاضر در جمع مردانه انجمن که حسام نواب صفوی نقشش را بازی میکند_ هم این امر صادق بود. بد و خوب کردن اشخاص و صفر و صدی بودن، از ابتداییترین نکات در نویسندگی هر اثری، چه داستان و چه فیلمنامه است. نویسنده آماتور و مبتدی در تکنیکهای مختلف داستان، چه کشمکش، چه انتخاب و چه شخصیتپردازی از خیر و شر، بد و خوب یا صفر و یک استفاده میکند. طراحی بانویی قدیسه، فاقد هرگونه سیاهی اخلاقی، در زیستن کنار مردی سنگدل حاکی صفر و صدی بودن قصه است.
گویی فقط روند ازدواج پروین، روندی نسبتاً آهسته را طی کرد. دقیقاً بیاهمیتترین قسمت داستان، متناسبترین سرعت را در انتقال مفاهیم داشت. منظور از سرعت و روند، ملغمهای از کمیت و کیفیت است. از نظر زمانبندی، پروسه ازدواج تا طلاق پروین، زمان زیادی از فیلم گرفت. زمان زیاد، بستر بیشتری را برای پردازش و بهتبع آن افزایش کیفیت اثر فراهم میکند. در حقیقت از نظر کمی، ازدواج پروین سهم سایر اتفاقات در فیلم را خورده است. این سرعت، در جایی که باید کم میشد، به طرز شتابندهای افزایش یافت؛ یعنی در پردازش شخصیت ادبی و اجتماعی پروین چنین رخ داد. این سرعت در انتهای فیلم، به طرز اعجابآور بیشتر شد. گویی پس از مرگ یوسف خان، نویسنده خسته شده و به دنبال سرهمکردن پایانبندی بوده یا احساس کرده اصل فیلم به قصههای دیگر گذشته است و چهبهتر که چهار سال فاصله بین مرگ یوسف و پروین پر شود. البته که شخصاً این سرعت در روند فیلم علیالخصوص در پایانبندی را همچنان ناشی از ضعف پژوهش میدانم.
- پرترهنگاری سینمایی، شیوهای از فیلمسازی است که در آن، هدف اصلی، بهتصویرکشیدن شخصیت، زندگی و ویژگیهای فردی یک شخص (شخصیت خیالی) است. این کار از طریق بررسی عمیق جنبههای مختلف وجودی او از جمله روابط، اعمال، انگیزهها و سیر تکاملیاش در طول زمان صورت میگیرد. پرترهنگاری سینمایی فراتر از نمایش ظاهری فرد است و به دنبال کاوش درونیات، پیچیدگیها، و ابعاد انسانی اوست تا درک عمیقتری از او به مخاطب ارائه دهد. پرترهنگاری در فیلم سینمایی لزوماً نیازی به نمایش کل زندگی شخص ندارد. میتواند تنها برشی از زندگی فرد را به تصویر بکشد. این برش میتواند یک دوره خاص، یک رویداد مهم، یا یک جنبه خاص از شخصیت و زندگی فرد را مورد بررسی قرار دهد.
دیدگاهتان را بنویسید