حقیقت ائمه، وامدار وجود کوثری

 

شناخت آفرینش نوری حضرت فاطمه(س)

خداوند سبحان هنگام خلق نوع انسان، فلسفه و غایتی در نظر داشت. به این معنا که در فعل خداوند غایتی وجود دارد و خداوند هیچ موجودی را عبث خلق نکرده است. در مورد انسان در سوره بقره آمده: إِنی جَاعِل فِی الأَرضِ خَلِیفَه. در مورد «خلیفه» در جای خود باید بحث کرد؛ اما عجالتاً اصل آن یعنی اولین موطِنی که حضرت حق جلوه می‌کند و بر اساس آن اشیا را پدید می‌آورد. یک نَفَسی که کل هستی را می‌گیرد. برای درنظرگرفتن چنین موقعیتی، احتیاج به یک موجود زمینی دارد که توانایی تحمل آن را داشته باشد. موجودی که بتواند تمام حقیقت نَفَسی را در خود از باطن تا پایین پیاده کند‌. به تعبیری، تمام آنچه در این جلوه (هویت نَفَسی) وجود دارد بتواند در یک تعین به اسم تعین انسانی جمع شود. سابقاً در بحث‌های تفسیری در آیه نَفَختُ فِیهِ مِن رُوحِی این بحث را توضیح داده‌ایم که رجوع بفرمایید. در نهایت، منظور یک تعین انسانی است که تمام ماسِوی را در خود جمع کند و هویت نَفَسی داشته باشد و آن مغز هویت نَفَسی، تجلی و جلوه اول را نیز داشته باشد‌.

اینکه خدا می‌گوید می‌خواهم مخلوقی خلق کنم که جانشین من بشود، این معنا را می‌دهد که جامع تمام تعینات نَفَسی بشود و مغز نَفَس را در خود داشته باشد و اولین جلوه حق نیز باشد؛ لذا از همان موقعی که خدا خواست جلوه کند، اشباح نورانی (تعبیر روایات) را برای این کار خلق کرده است. ازیک‌طرف پنج‌تن آل‌ عبا و از طرفی دیگر چهارده‌معصوم هستند؛ یعنی خداوند تمام عالم را برای این نور خلق کرده است. از اول در تصمیم خداوند این ذوات نورانی ویژه لحاظ شده است؛ فلذا گفته شده «لَولاکَ لَمَا خَلَقتُ الأَفلاکَ». اگر نور و حقیقت رسول‌الله نبود که روی زمین بیاید، من اصلاً نمی‌خواستم عالم را خلق کنم. تو غایت و میوه اصلی عالم هستی؛ بنابراین نور رسول‌الله از آغاز وجود داشت. از اول، خدا نور رسول‌الله را خواسته و از اول هم هویت اصلی نَفَسی بوده و قرار بوده او بیاید و اصلاً عالم را خلق کرد تا او بیاید. در این توضیح، جایگاه پیامبر (ص) مشخص است. حتی روایت داریم فرشتگانی که بر آدم سجده کردند نور پیامبر و اهل‌بیت را دیدند که بر او سجده کردند.

اینکه همه انسان‌ها حظی از خلافت دارند و انبیا خودشان دارای خلافت هستند، سر جای خود محفوظ است و آن‌ها را منکر نمی‌شویم. خلافت اصلیه کلیه و مخلوقی که بتواند تمام‌جلوه خدا باشد مدنظر است. در مورد امیرالمؤمنین(ع) آمده که نور رسول‌الله و نور امیرالمؤمنین یک نور بود و این نور در حضرت عبدالله و حضرت ابوطالب از هم جدا شدند؛ اما در حقیقت با یک نور مواجهیم (در نشئه عنصری انشقاق صورت‌گرفته است.) در ادامه می‌گوید اگر علی نبود، تو را خلق نمی‌کردم. چون حقیقت این نور باید امتداد پیدا می‌کرد.

نوبت به صحبت از نور فاطمه زهرا(س) می‌رسد. از یک‌جهت در روایات ما، نور حضرت زهرا(س) و نور پنج‌تن آل عبا و نور چهارده‌معصوم یکی هستند که آن به‌جای خود محفوظ است؛ اما صحبت از انشقاق نوری مطرح است. یعنی نور رسول‌الله شد فاطمه زهرا(س) که حقیقتِ همان چیزی که از آن به‌عنوان کتاب مبین یا تجلی اعظم یاد می‌کنیم، تماماً تحمل می‌کند. انشقاق نور حضرت زهرا(س) از نور رسول‌الله(ص) است با اتحادی که پیدا می‌کند. حضرت زهرا(س) زمینه‌ای است که تحمل تمام حقایق آن نور اعظم را دارد و باید واسطه در زمین بشود و بعد تمام آنچه از اهل‌بیت و چهارده‌معصوم می‌بینیم از کانال حضرت زهرا(س) است. یعنی موقعیت فاطمه زهرا(س) به شکلی است که اگر او نبود، مقصود خدا حاصل نمی‌شد که چنین موجودی روی زمین بیاید و استمرار پیدا کند؛ بنابراین می‌گوید اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمی‌کردم. چرا که غایت، اوست و باید تبدیل به چهارده‌معصوم بشود و کل عالم را پر کند.

در اصول کافی، شخصی نصرانی-که بر اساس سؤالاتی که می‌پرسد مشخص است در علم ادیان قوی است- خدمت امام کاظم(ع) آمد. به ایشان گفت که از کتاب الله خبر بده. توضیح آنکه کتابی که بر رسول خدا(ص) نازل شد، سطحش همین قرآن است که می‌بینیم؛ اما عمق آن کتاب مبین است. حضرت برای وصف‌کردن، این آیه‌ها را از سوره دخان می‌خواند: حم * وَالْکتابِ الْمُبِینِ*إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَهٍ مُبارَکهٍ إِنَّا کنَّا مُنْذِرِینَ * فِیها یفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ

نصرانی پرسید: تفسیر این آیات در باطن چیست؟ حضرت فرمود: «حم» همان رسول‌الله است. در کتاب هود هم این حم وجود دارد که منقوص الحروف است؛ یعنی همان نام محمد(ص) در «حم» مختصر شده است. می‌توان گفت به‌صورت رمزی بیان شده است. کتاب مبین هم امیرالمؤمنین علی(ع) است و شب (لیله مبارکه) فاطمه(س) است. در فاطمه زهراست که رجل حکیم، رجل حکیم و.. خواهد آمد و این همان شب قدر است.

منظور از لفظ باطن که شخص نصرانی به کار برده چیست؟ بعضی‌ها تطبیقات باطنی معنا می‌کنند که منظور این نیست.

منظور، عمق است که عمق آن این سه بزرگوار بودند. در تعبیری که در سوره یس آمده است که کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ،از رسول خدا(ص) پرسیدند کتاب مبین کیست و ایشان می‌گویند کسی که الان می‌آید و امیرالمؤمنین(ع) وارد می‌‌شود.

این تفسیر باطنی است و معنای آن این است که کسی که تمام حقیقت کتاب مبین، تجلی اعظم و اصل را در خود دارد امیرالمؤمنین(ع) است و «حم» هم همان کتاب مبین و اصل است که امیرالمؤمنین و رسول خدا هستند؛ اما کدام موطِن است که تمام کتاب مبین را در خود پیاده می‌کند؟ چه کسی باید ظرف تحمل کتاب مبین باشد؟ فاطمه زهرا(س).

از یک جهت رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) یکی هستند و جلوه انسانی همان کتاب مبین‌اند. سِمت حضرت زهرا(س) این است که کتاب مبین را می‌تواند به‌گونه‌ای در خود بیاورد که تمام بعدی‌ها(هرچه رجل حکیم و کتاب‌ مبین‌) از آن جوشش پیدا کند؛ یعنی تمام آنچه به اسم اهل‌بیت و ائمه معصومین داریم، فاطمه زهرا(س) واسطه آن است. یعنی به لحاظ بنیه‌ای (نوری) و نه نشئه عنصری بتواند کتاب مبین (حقیقتی که اصل عالم است) را تحمل کند. به تعبیری، فاطمه زهرا(س) تمام آن نور را در خود دارد.

ایشان سِمت محوری پدیدآمدن پنج‌تن آل عبا و چهارده‌معصوم را دارد. آیه می‌گفت کتاب مبین را در لیله مبارکه (فاطمه(س)) نازل کردیم و اصل آن نور رسول‌الله(ص)و امیرالمؤمنین(ع) است که در خود فاطمه زهرا(س) انشقاق پیدا می‌کند و تبدیل به چهارده‌معصوم می‌شود. اشاره امام کاظم(ع) در روایت به این است که کوثر بودن (خیر کثیر) حضرت(س) همان انشقاق اهل‌بیت است.

خود اهل‌بیت توضیح می‌دهند که نور حضرت زهرا(س) تبدیل به نور اهل‌بیت شد؛ لذا به ایشان زهرا به معنی درخشان می‌گویند‌. به‌صورت باطنی گفته می‌شود که ما اهل‌بیت از باطن حضرت زهرا(س) حقیقت خودمان را داریم. در نهایت، فاطمه زهرا(س) خود، کتاب مبین شد و نور واسطه برای تمام اهل‌بیت شد. با این بیان، شب قدر گفتن فاطمه زهرا(س) چنین رازی دارد: آن جانی که تاب تحمل همه حقایق را به نحو اصلی و باطنی آن دارد، حضرت است و این بنیه محمدی است(حقیقت ام الکتابی) و کسی هم به کتاب مبین نمی‌رسد مگر اینکه به لحاظ باطنی در توحید به نهایت برسد. نهایت توان انسانی.

خاصیت فاطمه زهرا(س) این است که حلقه وصل همه می‌شود و نور رسول‌الله(ص) و امیرالمؤمنین(ع) را امتداد می‌دهد. تکثر در عین وحدت اینجا معنا دارد. اوست که باعث می‌شود مقصود خلقت پدید بیاید. کار با رسول‌خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) تمام نمی‌شود؛ بلکه با حضرت زهرا(س) این راه باید تمام بشود.

منبع: کانال اطلاع‌رسانی و نشر بیانات استاد یزدان‌پناه

 

 

اشتراک گذاری:
مطالب زیر را حتما بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید