بازیابی انقلابی‌گری زنانه

دکتر مصطفی غفاری، پژوهشگر جامعه‌شناسی سیاسی: وضعیت این روزهای جامعه و سیاست ایران که با کانونی شدن امری زنانه و با میدان‌داری چشمگیر زنان شناخته می‌شود، اگرچه نشانگان «بحران» را با خود دارد اما نگرش تاریخی به ما می‌گوید که امکان بازاندیشی و راه‌حل‌یابی گاهی در دل یا در پی بحران بیشتر از وضعیت عادی یا غیرملتهب است. این یادداشت کوتاه درآمدی بر استقبال از چنین فرصتی است.

شاید در تاریخ معاصر کشور ما هیچ عاملی نتوان یافت که به اندازه انقلاب اسلامی میدان اجتماعی را به روی زنان باز کرده باشد و به «عاملیت اجتماعی» آنان امکان توسعه و تکامل داده باشد. از این منظر، انقلاب نقطه جوش عاملیت به‌ویژه برای زن ایرانی بوده است؛ آن‌هم نه با کنار زدن اصالت‌های ارزشی بلکه با کانونی‌شدن آنها در جریان عاملیت. دست‌کم در آستانه، در نقطه پیروزی و در روزگار نزدیک پساانقلابی ردپای پررنگی از مناقشات و مسائل زنان نمی‌بینیم؛ هرچه هست، هم‌اندیشی و هم‌کنشی بدون تخصیص‌های زنانه و مردانه است یا اگر تخصیصی در کار بوده، آنچنان نبوده که حساسیتی برانگیزد.

در طول یک دهه اخیر، از حیث مفهوم‌سازی سیاسی و گفتمانی که تلاش شده در فضای عمومی به آن دامن زده شود، دستورکار رهبر انقلاب به‌طور واضحی تأکید بر «انقلابی‌گری» بوده است؛ به همراه دامنه‌ای از تلاش برای تعریف انقلابی‌گری، پالودن آن از پیرایه‌هایی همچون ضعف عقلانیت یا ضدیت با نظم، و در نهایت گسترش آن به حوزه‌های مختلف نظر و عمل: انسان انقلابی، نهادهای انقلابی، فکر انقلابی و… . هرچند دریافت و پذیرش این دستورکار توسط جامعه محل تأمل و مناقشه است. آیا این گفتمان همچنان که اراده شده، فهم و تلقی شده؟ آیا عاملان اجتماعی آن را به ادراک درآورده و قبول کرده‌اند؟ آیا در عمل آنان آثار قابل توجه مورد انتظار را داشته است؟ آیا این گفتمان با پرسش‌ها و نیازهای زمانه همخوان بوده و به خوبی به امر عمومی سامان داده است؟

در طول سال‌های پس از انقلاب تا امروز به واسطه علل مختلف، از رشد سیاسی جامعه تا رسوب مسائل گذشته، از مشکلات حکمرانی تا اثرپذیری نسبت به روندهای جهانی یا افتادن در دام نقشه‌های دشمنان فکری ـ سیاسی نظام، «مسائل زنان» به‌طور روزافزون داغ شده و اوج گرفته است. همزمان، «رویکرد زنانه» به مسائلی که اختصاص به زنان نیز ندارد مطرح شده و به دنبال جایابی اجتماعی و سیاسی است؛ و طبعاً کنش‌هایی سازگار با خود را نیز ایجاب کرده یا دامن زده است. بنابراین بخواهیم یا نه خواهیم، نه فقط امروز با گستره‌ای از امور زنان، بلکه با رهیافت زنانه به مسائل در اشکال مختلف روبه‌رو هستیم.

اگر قرار باشد انقلابی‌گری را به درستی در حوزه زنان و در نگاه زنانه بازتولید کنیم، چاره‌ای جز این نیست که در کنار احیای اصالت‌ها میدان عاملیت اجتماعی را نیز به روی زنان باز کنیم. در واقع این دو، پیش‌شرط‌های اساسی انقلابی‌گری زنانه هستند. اما در نقطه مقابل، حرکت‌‌هایی که تقلید از اندیشه و سبک زندگی غربی را به زنان القا می‌کنند یا اراده‌هایی که دنبال تقیید نابه‌جا و غیرموجه عاملیت زنان و عاملیت زنانه هستند، دام‌هایی بر سر راه هستند.

رفتار نظام حکمرانی در سال‌های اخیر، از پافشاری بر ارزش‌های دینی ـ انقلابی در احیای اصالت‌های زنانه و در عین حال اراده‌ورزی بی‌مدارا و حداکثری برای پیشبرد دستورکار خود حکایت دارد. رویکردی که نه تنها با انقلابی‌گری حکیمانه نسبتی ندارد بلکه زمینه انقلابی‌گری متناسب با امر زنانه را برمی‌چیند. هنر حکمرانی، برقراری تعادل میان احیای اصالت‌ها و میدان‌دهی اجتماعی به زنانی است که خود بی‌هیچ تصنعی، عاملان و حاملان انقلابی‌گری زنانه‌اند. نظام سیاسی نیز نه تنها نباید بر سر ایستار خود در این زمینه اقتدار بورزد بلکه می‌تواند از همراهی و زمینه‌سازی برای چنین جریانی، اقتدار بگیرد.

گره کار، از دید من، نبود یا کمبود (فرسایش) اعتماد میان قوه حکم نظام و عقلانیت و اراده زنانه است. نظام سیاسی که در تجربه زیسته‌اش توده‌ای از تهدیدهای سخت و نرم داخلی و خارجی را دارد، به فرزندی که در دامن خودش پرورانده و رشد داده، اعتماد لازم و کافی ندارد. در واقع چشمش ترسیده و دستش می‌لرزد اما واقعیت این است که برای احیای انقلابی‌گری در امر زنان و با نگاه زنانه، هیچ راه گریزی از این ندارد که در نهایت به عاملیت زنان میدان بیشتری بدهد. این هم از آن روست که اصالت‌های ارزشی چنین اقتضا می‌کنند و هم از این باب که انقلابی‌گری بدون پا فشردن بر عاملیت اجتماعی، نشدنی است و نیروها در این وضعیت هرز خواهند رفت. پس مسأله، «توزان اصالت و عاملیت» است. اگر پرسیده شود میوه و نشانه این ایده چیست، اشاره می‌کنم که به جای گشت ارشاد که مصرانه در نقطه مقابل اراده زنانه می‌ایستد، نیاز است که زنان نظام حکمرانی را کنار خود و پشتیبان خویش در مسائل و وضعیت‌های بغرنج خود بیابند؛ آنگاه راه برای هنجارسازی عفاف و حجاب به شیوه درست نیز گشوده خواهد شد.

این روزها پویش‌های زنانه که در بستر شبکه‌های اجتماعی مجازی شکل می‌گیرد، توسعه می‌یابد و گاه سرریز آن را در کالبد شهر می‌بینیم به مثابه تهدیدی علیه انقلاب اسلامی و شکسته‌شدن مرجعیت و اقتدار گفتمان آن یاد می‌شود. معترضان و مدافعان ـ هر یک از زاویه دید خود ـ در این تلقی شریکند. اما رسانه‌های اجتماعی همان‌طور که ظرفیت بالایی برای دست‌کاری یا دادن سمت‌وسوی هیجانی به عاملیت دارند، امکان آزاد کردن و توان‌بخشی به عاملیت را نیز دارا هستند؛ و از این منظر می‌توانند ابزاری انقلابی باشند. در صورتی که این توان آزادسازی و همرسانی با میدان‌داری نیروهای مولد دینی گره بخورد، می‌تواند کلید بازیابی انقلابی‌گری زنانه باشد. مانع تحقق این مطلوب در حال حاضر دو چیز است: (۱) تلقی تهدید نسبت به نوع اثرگذاری شبکه‌های اجتماعی مجازی در جهت اراده سیاسی مخالف کلیت نظام جمهوری اسلامی؛ (۲) فقر نظری در تولید ایده‌ها و گزاره‌هایی گره‌گشا در حوزه زنان با روش دینی و بر پایه دین. شاید اینجا و اکنون زمینه برای رفع فوری این دو مانع فراهم نباشد اما اولاً با پیمودن مسیر عکس ـ به ویژه توقف نظری یا انسداد تعامل ـ گرهی گشوده نخواهد شد؛ ثانیاً اعتماد به کنش زنانه در این زمینه، خود یکی از پیشران‌های پویایی مدنی انقلاب اسلامی است. چرا که بر خلاف جوّ شورشیِ گذرا، زنانگی با خشونت‌پرهیزی و تولیدگری بیشتر سازگار است.

 

اشتراک گذاری:
مطالب زیر را حتما بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید