تلائم، اصلی اساسی بر بنیاد زوجیت

مهدیه عبدالهی دکترای فلسفه دین: زوجیت مفهوم مبنایی است که تأمل در آن در چند سال اخیر خصوصاً پس از بلوای ۱۴۰۱ در دیدار با بانوان مورد تأکید مقام معظم رهبری واقع شده است. اصل زوجیت نه تنها بر روابط بین زن و مرد حاکم است؛ بلکه اصلی عام است که چون ناموسی الهی بر تمام هستی سریان و جریان دارد. بدیهی است تبلور آشکار اصل زوجیت در رابطه دو جنس زن و مرد در قالب پیوند ازدواج و تولد خانواده از این پیوند قابل انکار نیست. شاید دلیل اصلی طرح این موضوع و تکرار آن در دیدار با بانوان توجه به همین مسئله و تأثیر به سزای تلائم در این اصل در مودت و رحمت بین زوجین در خانواده باشد.
«تشکیل خانواده ناشی از یک قانون عامّ عالم وجود است، قانون عامّ آفرینش است؛ آن قانون عبارت است از قانون زوجیّت: سُبحانَ الَّذی خَلَقَ الاَزواجَ کُلَّها مِمّا تُنبِتُ الاَرضُ وَ مِن اَنفُسِهِم وَ مِمّا لا یَعلَمون؛ خدای متعال در همه چیز، در همه چیز ــ خَلَقَ الاَشیاءَ کُلَّها ــ در همه چیز زوجیّت قرار داده؛ در انسان زوجیّت هست، در حیوانات زوجیّت هست، در گیاهان زوجیّت هست؛ وَ مِمّا لا یَعلَمون؛ یک چیزهایی هم هست که زوجیّت هست، [ولی] ما نمیدانیم. حالا مثلاً در بین سنگها زوجیّت چه جوری است، ما نمیدانیم؛ در آینده ممکن است کشف بشود. در بین اجرام فلکی زوجیّت هست، چه جوری است، ما نمیدانیم؛ در آینده کشف خواهد شد… آیه دیگر، سوره «والذّاریات» است: وَ مِن کُلِّ شَیءٍ خَلَقنا زَوجَینِ لَعَلَّکُم تَذَکَّرون؛ زوجیّت یک قانون عام است.» (بیانات رهبری ۱۴/۱۰/۱۴۰۱)
توجه به دو قید «کلها» و «و من کل شیء» در دو آیه شریفه مورد استناد در بیانات فوق برای اثبات جریان زوجیت در تمام مظاهر هستی و فراتر از خانواده از نظر قرآن کفایت میکند؛ بااینحال علاوه بر این مؤیدات قرآنی، تأمل بر میراث حکمی و عرفانی برآمده از وحی نیز ما را به فهمی دقیقتر و منسجمتر از این اصل رهنمون میسازد. در عرفان نظری ابن عربی اصل زوجیت و تناکح سرمنشأ ظهور و تجلی مراتب مختلف علمی و عینی از حقتعالی است. اساس و مبدأ این تناکح حب ذاتی است که در هر مرتبهای باتوجهبه همان مرتبه، طرفین این رابطه حبی متفاوت است. اثر این تناکح ظهور قوس نزول و سپس حرکت در قوس صعود است. در این دیدگاه با تعریف خلقت به تجلی حق اساساً اگر تناکح بر مبنای اصل زوجیت نبود ظهور حق و خلقی هم نبود.
هر چند در این یادداشت مختصر نمیتوان بهتفصیل به توصیف و تبیین این دیدگاه مبنایی ابن عربی پرداخت، اما توجه به این بیان استاد حسنزاده آملی در فص فاطمی (که در امتداد فصوصالحکم ابن عربی تألیف کردهاند) راهگشاست. ایشان در تبیین زوجیت و تناکح عقل کل و نفس کل از مراتب هستی پیش از ظهور عالم ملک، مظهر تام عقل کل را وجود نورانی امام علی (ع) و مظهر تام نفس کل را وجود نورانی فاطمه الزهرا (س) میدانند؛ از تناکح این دو وجود نوری است که مرتبه ملک متجلی میشود. به بیراهه نرفتهایم اگر ستون هستی را بر پایه زوجیت این دو وجود نورانی بدانیم. تأمل در این معنا در فهم تأویلی از صفت امابیها نیز مدد میرساند.
هدف از این بیان، اشاره به سریان اصل زوجیت نهتنها در موجودات عالم مادی که حتی موجودات عینی عوالم پیش از طبیعت و نیز ظهورات علمی حقتعالی در مرتبه اسمائی است که بر اساس این اصل و تناکح حاصل از آن اساساً کثرت از وحدت متجلی میشود. اگر این اصل دارای چنین دامنه شمولی است؛ بنابراین بر تمام موجودات و شؤون عالم ماده نیز حاکم خواهد بود و اساساً حرکت در هستی بر مبنای اصل زوجیت شکل میگیرد. پس هر کجا که حرکت هست، چه در حوزه فردی و چه در روابط خانوادگی و یا حتی حرکت در جامعه زوجیت سریان دارد. البته در هر کدام باید طرفین زوجیت را متناسب با زمینه آن مشاهده کرد. اگر جامعه را امری واقعی و دارای آثار واقعی بدانیم، اصل زوجیت در آن نیز حاکم است و مثلاً در نهادی اجتماعی مثل کارخانه اصل زوجیت را میتوان حتی در رابطه بین کارگر و کارفرما دید. (اشاره به بیانات رهبری در روز کارگر ۸/۲/۸۹)
مهمترین لازمه زوجیت، نوع رابطه طرفین است. اینجاست که تمایز شاخص این اصل با دیالکتیک هگلی و مارکسی نمایان میشود. این تفاوت از نوع تضاد نیست؛ بلکه بر اساس زوجیت است و مانند دوپا یا دوچشم که متفاوت اما زوجاند و در کنار هم بودن آنها سبب حرکت و کمال دیگری است. «این زوجیّت که در نگاه اسلامی اینجور واضح است، درست نقطه مقابل تضاد در دیالکتیک هگلی و مارکسیست است؛ یعنی رکن اصلی این دیالکتیک هگل که بعد هم مارکس از او گرفته، تضاد است که حرکت جامعه و حرکت تاریخ و حرکت بشری ناشی از تضاد است؛ یعنی «تز» و «آنتیتزی» وجود دارد که از آنتیتز و تز، سنتز به وجود میآید. در اسلام نه، سنتز از آنتیتز به وجود نمیآید، از زوجیّت به وجود میآید؛ از زوجیّت است، از ملائمت است، از همراهی است که آن رتبه بعدی به وجود میآید، نسل بعدی به وجود میآید، حرکت بعدی به وجود میآید، مرحله بعدی به وجود میآید.» (بیانات رهبری ۱۴/۱۰/۱۴۰۱) «در اسلام، بنا بر نظریه اسلام، بنای عالم خلقت و تاریخ بشر و تاریخ عالم بر تلائم و ازدواج و پیوند است؛ درست نقطه مقابل آنچه در دیالکتیک هِگِل و مارکس و مانند اینها وجود دارد که بنای عالم را بر تضاد میدانند. آنها میگویند شیئی به وجود میآید، ضدّ او به وجود میآید، از این تضاد یک شیء سوّمی به وجود میآید که باز برای آن هم ضدّی به وجود میآید تا آخر؛ تاریخ اینجوری پیش میرود. اسلام میگوید نه، شیئی به وجود میآید، شیئی برای همراهی و ائتلاف با او به وجود میآید که از همراهی این دو، از ائتلاف این دو، از زوجیّت این دو، شیء سوّمی به وجود میآید؛ تاریخ اینجوری پیش میرود. که البتّه عرض کردم این را بایستی اهلش فکر کنند، دنبالش کنند، سررشتهای را بگیرند و پیش بروند ببینند به کجا میرسند؛ مسئله مهمّی است.» (بیانات ۲۷/۹/۱۴۰۳)
اساس رابطه دو زوج نهتنها بر تضاد و تخالف نیست که بر تلائم است، چراکه زوجین بهطرف هم کشش و حب دارند. جانمایه این تلائم مودت و رحمت است که سبب استکمال و ظهور و تولد امری سوم میشود. این امر سوم فرزند این حب است. از ثمرات این نگاه آن است که اگر رابطه زن و مرد را در نظام هستی چنین ببینیم، نهتنها به دوگانههای فمینیستی و یا زنستیزانه نمیرسیم که رابطهای حبی بر اساس مودت و رحمت، نیروبخش خانواده و جامعه خواهد بود و سکونت را در خانواده (لتسکنوا الیها) و تعادل را در جامعه برقرار میکند. «زن و مرد زوجند، مکمّل یکدیگرند، زن و مرد برای هم خلق شدهاند. این در قرآن بصراحت بیان شده: وَ اللَهُ جَعَلَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزواجاً» «در مورد انسان خدای متعال زن و مرد را زوج آفریده؛ یعنی مکمّل یکدیگر. معنای زوجیّت، لازمه زوجیّت این است که یک واحد تشکیل بشود، وَالّا زوجی نیست» (بیانات ۲۷/۹/۱۴۰۳)
از سویی دیگر اگر زوجیت را اصلی عام و ذاتی بر اساس قانون خلقت و فطرت بدانیم، تلائم و مودت بین زوجین توافقی بر مبنای اعتبار و قرارداد نیست؛ بلکه اگر قراردادی و اعتباری مثل عقد نکاح و شروط آن (یا هر عقد دیگری در هر رابطه زوجیتی) بسته میشود، توافقی بر اساس رابطه ذاتی مودت است نه مودتی در اثر توافق صورتگرفته. به نظر میآید توجه به این تمایز بر اساس اثبات عام و ذاتی بودن اصل زوجیت میتواند زاویه نگاه را در حقوق خانواده و حل تعارضات ظاهری آن متفاوت سازد. با این نگاه اگر هریک از زوجین در نقش ذاتی و طبیعی خود قرار داشته باشد نهتنها تزاحمی شکل نمیگیرد که حرکت بهسوی مقصود که حیات طیبه برای فرد انسانی و اتصال به شجره طیبه برای جامعه انسانی، رخ خواهد داد.
دیدگاهتان را بنویسید