غریبۀ کتابهای مدرسه

حمیده عربسرخی، پژوهشگر مطالعات جنسیت: رهبر انقلاب در دیدار اخیر با قشر معلمان، بار دیگر نکاتی مهم دربارۀ طراحی و محتوای کتب درسی دانشآموزان مطرح کردند. ایشان بر اهمیت توجه همزمان به فرم و محتوا برای تسهیل یادگیری تأکید نمودند. اما در پی این سخنان، مسئلۀ بازنمایی جنسیت و جایگاه زنان در این کتب، موضوعی است که باید مورد بررسی جدی قرار گیرد. در بسیاری از کتابهای درسی دورههای مختلف تحصیلی، شاهد حذف یا کمرنگ سازی تصویر زنان هستیم. گاه دختران و زنان اصلاً در قاب تصویر حضور ندارند و در مواردی نیز به دنبال نوعی سانسور و نادیدهگرفتن، تصویر آنها از پسزمینۀ جلد و صفحات حذف میشود. همچنین تصویری صحیح از زن مسلمان ایرانی که دغدغهمند و فعال در عرصههای مختلف دوران انقلاب بوده نیز به چشم نمیخورد. این در حالی است که تصویر و بازنمایی بصری در دنیای امروز از نقش پررنگی در شکلگیری ذهنیت کودکان و نوجوانان برخوردار است و میتواند آنها را نسبت به حضور یا فقدان یک جنسیت، شرطی و جهتدار سازد.
در این میان، مفهوم «عادتواره» در نظریۀ بوردیو بهخوبی قابلتطبیق است؛ عادتی که از طریق تکرار در ذهن مخاطب نهادینه میشود و بهمرورزمان، پیشفرضهایی اجتماعی را بدل به باورهایی مسلم و نهادینه میسازد. زمانی که تصویری بدون توجه به بارهای نشانهشناختیاش خلق میشود، میتواند معناهایی معکوس و ناخواسته را در ذهن مخاطب تثبیت کند؛ از جمله درک نادرستی از مشارکت اجتماعی و میزان حضور یا غیاب زنان در فضای عمومی ایجاد کند.
از این منظر، نظریۀ بازنمایی استوارت هال نیز یادآوری میکند که تصویر صرفاً بازتاب واقعیت نیست؛ بلکه در ساخت واقعیت نقش فعال دارد. حذف یا تقلیل حضور زنان در تصاویر و متون درسی، بازنماییای تقلیلیافته از جایگاه زن در جامعه است که به ذهن کودک منتقل میشود. این تکرار، تصویری جدید از واقعیت را میسازد؛ واقعیتی که در آن زن غایب یا حاشیهنشین است.
وقتی کودکونوجوان ایرانی تصویر روشنی از زن مسلمان ایرانی یا دختر ایرانی در جلد و محتوای کتابهای درسی خود نمیبیند، در موارد اندکی آن را میبیند، بهمرور ذهنیتی گفتمانی در او شکل میگیرد. گفتمانی که بهواسطهی تکرار تصویری خاص از زن، به ایدهای هژمونیک بدل میشود. نتیجه آن است که کودک تصویری از زن دغدغهمند، فعال و دارای اراده را نمیبیند؛ بنابراین در مرحلۀ نخست مفهومسازی، چنین تصویری برای او جا نمیافتد و با همان بازنماییهای جهتدارِ رسمی، مفاهیم اجتماعی را در ذهن خود تعریف و بازتعریف میکند.
چنانکه نظریۀ یادگیری اجتماعی بندورا نیز قابلاستناد است. بندورا معتقد بود که کودکان از طریق مشاهده و الگوبرداری از محیط اطراف، نقشها و رفتارهای اجتماعی را فرامیگیرند. حال، وقتی فضای آموزشی تصویر روشنی از زنان ارائه نمیدهد، دختران الگویی برای شناسایی نقش خود نمییابند و پسران نیز درک نادرست و ناعادلانهای از حضور زنان در اجتماع پیدا میکنند. پس حذف یا کمرنگی تصویر زن از کتب درسی، صرفاً یک حذف و کمرنگی بصری نیست؛ بلکه نوعی حذف و کمرنگی تربیتی است.
در همین زمینه، میتوان به پژوهش علیرضا افشانی، جامعهشناس و عضو هیئتعلمی دانشگاه یزد، اشاره کرد. او در تحقیقی دربارۀ کتابهای «بخوانیم» و «بنویسیم» مقطع ابتدایی نشان داده است که از میان بیش از ۱۷۰۰ تصویر، تنها ۲۵ درصد به زنان اختصاص دارد و ۷۵ درصد به مردان. وی با تأکید بر اهمیت تربیتی این مقطع، این نسبت را زنگ خطری برای شکلگیری ذهنیت کودکان میداند. همچنین، ۶۷ درصد از تصاویر زنان، آنها را در سنین کودکی و نوجوانی نشان میدهند و فقط ۳۳ درصد مربوط به زنان بزرگسال است؛ درحالیکه این نسبت برای مردان تقریباً معکوس است. تنها در کاربرد واژگان «پدر» و «مادر» است که نوعی تعادل دیده میشود؛ از میان ۳۸۶ مورد، ۵۳ درصد «مادر» و ۴۷ درصد «پدر» استفاده شده است.
در این موقعیت نکتۀ کلیدی آن است که برابری عددی تصویر میان زن و مرد، الزاماً نشاندهندۀ ایجاد توازن اجتماعی یا بازنمایی صحیح زن مسلمان ایرانی نیست. مسئله اجتماعی زمانی حل میشود که چهرهای واقعی، دقیق و فعال از زنان مسلمان در این بازنماییها دیده شود. زنانی همچون خانم دباغ، بنیانیان و دیگران که نقشهای مهمی در تاریخ انقلاب ایفا کردهاند، باید در این تصویرسازیها حضوری پررنگ داشته باشند. تصویر، نقطۀ آغاز ساخت ذهن کودک است؛ اگر این تصویر کامل و عادلانه نباشد، ذهن نیز از عدالت و توازن دور خواهد شد. آنچه که مهم و قابلپرداخت است آن است که ما چگونه باید تصویری از این زنان ارائه دهیم ینجا ما به دنبال برابری کمی نیستیم؛ بلکه کیفیت و پرداخت نشانهشناختی صحیح و درست میتواند باز تعریف و بازسازی مفهومی و گفتمانی را برای مخاطب هدف قابلدستیابی سازد.
افزون بر این، در کتب درسی ادبیات، تاریخ و دیگر حوزهها نیز کمتر نامی از شخصیتهای زن تأثیرگذار ایرانی برده میشود. گویی در ذهن سازندگان این محتوا، جامعهای نامتعادل شکلگرفته که مفاهیم در آن خلاف مسیر خود بارگذاری میشوند. وقتی در کتابها حتی نشانی از حضور زن فداکار، مؤمن، و انقلابی نمیبینیم، چگونه میتوان از شکلگیری درک صحیح از گفتمان انقلاب سخن گفت؟
مفاهیم آنگونه که باید تعریف و بازتعریف نمیشوند و این ضعف، کودکونوجوان ایرانی را نسبت به تاریخ، فرهنگ و حتی هویت خود بیاعتنا میسازد. گاه پس از پایان دورۀ تحصیل، دانشآموز خاطرهای از محتوای کتابهایش ندارد، و این ناشی از ضعف در پرداخت خلاق، تصویرسازی انسانی و طراحی متنی خشک، فاقد لذت و معنا است. محتوایی که بهجای آنکه رنگهای اجتماعی را به کودکونوجوان معرفی کند، تصویری خاکستری و بیروح به او ارائه میدهد. برای او آنچه در طول تاریخ اتفاق افتاده سخن نمیگوید، حتی بازتعریفی از گونههای متعدد زن الگوی سوم و انقلاب اسلامی ارائه نمیدهد.
حتی اگر از تصویر بگذریم، مفاهیم و نشانهها میتوانند در قالب نوشتار نیز ذهن کودک را شکل دهند. اما تصویر، بهعنوان زبانی فوری و اثرگذار، میتواند در بازتعریف زن مسلمانِ انقلابی و الگوی سوم، نقشی حیاتی داشته باشد. تصویرسازی صحیح، ضمن نقد تصویرهای غلط پیشین، میتواند راهی باشد برای معرفی زنانی دغدغهمند، فعال و آرمانخواه به نسل نو. نسلی که حق دارد روایتهای درست، انسانی و الهامبخش را از دباغها، بنیانیانها و دستجردیها بشنود و ببیند؛ روایتهایی که در ذهنش ماندگار شوند و آیندهاش را بسازند.
آنچه که گویا باید به دنبال کسب آن بود این نیست که تعداد تصاویر زنان را با مردان یکسان کنیم تعداد کلمه والدین را نیز در این کتب بیشتر کنیم تمام این موارد موجب آن نمیشود که بتوانیم تصویری صحیح و روایتی کامل و جامع را به کودکونوجوان در کتب درسی ارائه دهیم. بلکه آنچه دارای اهمیت است بازسازی صحیح از این تصویر است نشاندادن این نمادها از زن مسلمان ایرانی که سالیان سال فعالیتهای متعددی داشته در قالبهای متعدد روایتی ضعیف از آن صورتگرفته است و گاهی اوقات در پستوی ذهن و حافظه افراد در حال خاک خوردن است یا تعریف صحیحی که باید از او صورت بگیرد در پس انحطاط و زوال معنایی قرار دارد. سخن را کوتاه کنیم تصویر سازنده ذهن آیندگان است ذهنی که تعریف صحیحی از جنسیت و زنانگی داشته باشد و زن مسلمان ایرانی را درست بازنمایی کرده باشد میتواند گفتمان بسازد، سازنده مفهوم باشد و آن را به نسلهای بعدی نیز انتقال دهد پرداخت و توجه به نسل کنونی کمی از ساخت جامعه آرمانی صحیح و انقلابی ندارد. پس بهجای اینکه مفاهیم را نادیده بگیریم یا با سوءبرداشت آنها را منتقل کنیم با ارائه تصویری صحیح میتوانیم بسیاری از معضلات را با کمک عنصر تصویر مسئله زدایی کنیم و به سمت ساخت گفتمان و پروبال دادن آن کوشا باشیم.
دیدگاهتان را بنویسید