از پستو تا ویترین!

فاطمه بهرامی و زهرا ستاری فقیهی، پژوهشگران حوزه جنسیت: از میان هزاران مسئلهٔ‌ کوچک و بزرگی که به نحوی از انحاء با زن و زیست فردی یا اجتماعی‌اش گره می‌خورد، قاعدگی از آن‌هاست که پرداختن به آن، به راه رفتن روی لبهٔ شمشیر می‌ماند. در این بین، برخی حساسیت ویژه‌ای نسبت به این مسئله دارند و کمترین و کوچک‌ترین اشاره به آن را بی‌حیایی قلمداد می‌کنند. برخی بی‌پروا و عریان، جزئیاتش را افشا می‌کنند و با اقداماتی مانند راه‌اندازی کمپین، می‌کوشند تابوهای ساخته شده تحجر را بشکنند. درحالی‌که نباید تجربه‌های بدن زن را تنها از طریق دوگانهٔ «تابو و آزادی» فهم کرد.

پرداخت به جنبه‌هایی از حیات و بدن زن می‌بایست با مراقبتی مضاعف، هزینه‌ای افزون و حرمت‌نگری مداوم همراه باشد. سخن‌گفتن از زن، خصوصاً در مسائل گره‌خورده با حریم خصوصی او مانند قاعدگی، نباید عادی، دم‌دستی و رها در گفتار عمومی باشد؛ زیرا در غیر اینصورت، نقض غرض می‌شود و هرزگویی‌ها درباره زن، شخصیت و احترام او را لکه‌دار می‌کند. وقتی از «طبیعی بودن» پدیده‌ای سخن می‌گوییم، آن را از «تابو بودن» خارج می‌کنیم، نه الزاماً از «حریم خصوصی». قاعدگی یکی از مسائل اختصاص‌یافته به زنان است که سیاست‌های شرق و غرب هر کدام به شیوه‌ای با آن مواجهه و برخورد داشته‌اند.

شرق، سکوتی پر از انکار

گفتمان متحجر شرق، زن را به‌مثابه موضوعی ممنوعه می‌بیند. رویه‌ای که تحجر از سال‌ها قبل، نسبت به زن و مسائلش در پیش گرفته، ندیدن و انکار زن است. تحجر با رویکرد سلبی به زن، از تک تک آنچه زن با آن‌ها روزگار می‌گذراند و بخشی از زندگی‌اش را تشکیل می‌دهد، تابو می‌سازد و آن‌ها را اموری مذموم نشان می‌دهد و عملاً راه گفتگو و پرداخت به این قبیل مسائل را مسدود می‌کند.

این روش مواجهه با زن، در بحث قاعدگی تشدید می‌شود و تا آنجا پیش می‌رود که حتی امکان آموزش صحیح و به‌موقع درباره این مسئله را از خود زن، سلب می‌کند. نفی هر مسئله‌ای مربوط به زن، نفی بخشی از وجود اوست و آثار گرانی را به دنبال دارد؛ چراکه تمام برنامه‌ریزی‌ها و سیاست‌گذاری‌‌ها دایر بر شناخت از زن نزد جامعه صورت می‌گیرد. وقتی با مسئلهٔ قاعدگی به دیدهٔ خشم و انکار بنگریم، باوجود تأثیرات انکارناپذیر این مسئله بر روح و جسم زن، امکان تدبیر و چاره‌اندیشی برای تنظیم ساختارهای اجتماعی باتوجه به این موضوع وجود نخواهد داشت.

تحجر وقتی می‌خواهد پرده‌پوشی کند و این مسئله را مانند بسیاری از مسائل دیگر زن، در پستو پنهان کند، پای حیا و عفت زن را به میان می‌کشد؛ اما واضح است که فهمش از حیا و عفت زن ناقص و معیوب است. او حیای زن را در مستورگی محض، دیده نشدن و در خفا بودن می‌داند، حال آنکه مفهوم حیا نزد خود زن تعبیر دیگری است و برای حفظ حیا، عفت و کرامت زن، نیازی به انکار بخش‌های مختلف وجودی او نیست؛ بلکه باید به دنبال مسیری بود که در عین حفظ احترام زن، به مسائلش نیز پرداخته و باری از دوش او برداشته شود.  تحجر به‌جهت همان فهم معیوب از زن و مسائلش صحبت از قاعدگی را مایهٔ بی‌آبرویی، شرمساری و بی‌حیایی می‌داند و به‌دلیل میل کهنی که به مستورگی زن دارد، ترجیح می‌دهد صورت مسئله را پاک و رویهٔ سلبی پیشه کند.

غرب، ترویج عریانی به نام آگاهی

در نقطهٔ مقابل، غرب مدرن، بدن زن را از تابلو ممنوعه به ویترین سود بدل می‌کند و هرکه با رویکردش مخالفت کند، به تحجر می‌چسباند‌. او می‌خواهد امتیاز این مرحله را تصاحب کند و از نگاه دگم و افراطی تحجر نهایت بهره را ببرد؛ اما به حیثیت و حرمت زن کوچک‌ترین توجهی ندارد. به همین‌دلیل، حتی حرکت‌های به‌ظاهر مفید و مثبتش هم قابل تقدیر نخواهد بود.

اخیراً قرار بود در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، نشستی ویژه بانوان با عنوان «بهداشت در دوران قاعدگی» برگزار شود؛ برگزاری چنین نشست‌هایی برای آگاهی‌بخشی دختران در وهله اول، مورد مخالفت نگارندگان این سطور نیست، چه اینکه برگزاری نشست‌ها و هر اقدامی که به افزایش آگاهی زنان درخصوص این مسئله کمک کند، الزامی است؛ اما موضوع، زمانی جدی می‌شود که در پوستر این برنامه، نام آشنای شرکت تجاری «مای‌لیدی» به چشم می‌خورد. شرکتی که با وندینگ‌ماشین‌های نوار بهداشتی‌اش در سرویس‌های عمومی بانوان، تصویری از توجه و به‌رسمیت‌شناختن این نیاز طبیعی در ذهن زنان ساخته است، حال وارد فضای دانشگاهی شده است؛ ولی پشت این تصویر مقبول، داستانی دیگر نهفته است.

در حال حاضر در روزگاری زندگی می‌کنیم که برندهایی با ظاهر خیرخواهانه، خود را همراه و حامی زنان معرفی می‌کنند؛ اما در حقیقت دل‌مشغولی این برندهای تجاری، نه مسائل واقعی زنان که تسخیر بازار با علنی‌سازی و تابوشکنی از شخصی‌ترین مسائل مربوط به آنهاست. آنها روی درد زنان قیمت گذاشته‌اند نه مرهم. با این‌حال، آن‌قدر خوب بازی کرده‌اند که اعتماد و همراهی بسیاری از زنان، از جمله زنان مؤمنه را به‌دست آورده‌اند. حتی اگر خوشبینانه بپذیریم که نیت این برندها خیر است، پرسش اساسی پابرجاست: چند برند تجاری را می‌شناسید که چنین نفوذی داشته باشند که بتوانند در دانشگاه نشست برگزار کنند؟

مای‌لیدی؛ با زبان مردانه، برای زن تصمیم می‌گیرد.

نام این شرکت، خودش محل تأمل است: مای‌لیدی؛ یعنی «بانوی من». همین تعبیر و نام‌گذاری برای تولید و عرضه محصولی کاملا زنانه، خود زبان مردانه‌ای‌ست که اینگونه زن را مورد خطاب قرار می‌دهد. ماجرای عکس دسته‌جمعی کارکنان مرد این شرکت که زیر آن به کنایه نوشته شده بود «مای‌لیدی بدون حتی یک لیدی!» گویای همین وضعیت است.

این شرکت، با ترویج علنی سمپل‌های نوار بهداشتی در فروشگاه‌ها مقابل انظار عمومی و ورود بی‌حریم به گفت‌وگو درباره قاعدگی در صفحات و کمپین‌های خود، قدمی فراتر از آگاهی برداشته و به مرز عیان‌سازی و بی‌پروایی رسیده است. چنین انتقادی، به معنای انکار ضرورت آموزش به دختران درباره قاعدگی نیست؛ اما ترسیم خط مرزی میان «آگاه‌سازی» و «پرده‌دری» مهم است. آموزش این مقولات، در چهارچوب حریم خصوصی زن معنا پیدا می‌کند. آنجا که زن، در امنیت و احترام، درباره خود و طبیعت بدنش می‌آموزد؛ ولی آنچه امروز شاهدش هستیم، ورود بی‌ملاحظهٔ گفتمانی غرب‌زده است که به بهانه شکستن تابوها، با جسم زن تجارت می‌کند و نامش را آگاه‌سازی می‌گذارد.

شاید نوشتن همین یادداشت نیز، از نگاه برخی، بازی در زمین همان پروژه‌ای تلقی شود که با برجسته‌سازی مسئله قاعدگی، بر آن است تا گفتمان فمینیستی و غرب‌محور را در فضای عمومی تثبیت کند. آن‌چه این قلم را به واکنش واداشته، نه چنین فشاری، که دغدغه‌ای برآمده از دل جامعهٔ زنان مؤمنه است. قاعدگی، رخدادی فطری و طبیعی در زیست زنانه است که بهداشت متناسب با آن به‌طور صحیح و به‌موقع می‌بایست به دختران آموزش داده شود؛ اما فمنیست‌ها دست در دست عقلانیت بازاری مرد غربی، آن را به پرچمی به صرف تعمد برای تابوشکنی نه برای حل مسئله بدل کرده‌اند. باید از خود پرسید «مای‌لیدی» چگونه توانسته چنان به زنان نزدیک شود که آنان با اختیار و انتخاب خود، در پروژهٔ پرده‌دری و علنی‌سازی مسائل شخصی خود با او هم‌صدا شوند؟

در این میدان نیز، تقابل دیرپای تحجر و تجدد قابل ردگیری‌ست. غرب همواره از کاستی‌هایی بهره‌برداری کرده که تحجر در نسبت با زن ایجاد کرده است. با نقابی از دلسوزی ظاهر می‌شود، در دل خواسته‌های زنان رسوخ می‌کند و نهایتاً به مرجع قابل اعتمادی بدل می‌شود؛ درحالی‌که از ابتدا هدفی جز پرپول کردن جیب خود نداشته است. آنجا که ما در برابر غرب منفعل می‌شویم، خودمان به شرقِ تنگ‌نظر بدل شده‌ایم.

ما به‌خوبی درمی‌یابیم که غرب چگونه حریم زن را درمی‌نوردد؛ چگونه با رضایت و همراهی او، سخن گفتن از شخصی‌ترین مسائلش را به امری روزمره، پیش‌پاافتاده و عمومی تبدیل می‌کند. اگر فقط به نقد غرب بسنده کنیم و همزمان شرق را به‌خاطر سال‌ها سرکوب زن و نیازهای طبیعی‌اش مؤاخذه نکنیم، در همان زمینی بازی کرده‌ایم که غرب برای فریب و اغوا آماده‌اش کرده‌ است. غرب آن‌گاه پیروز می‌شود که ما از پرداختن به دغدغه‌های واقعی زنان، با حفظ کرامت الهی و شأن انسانی‌شان، عقب بمانیم. پیش از آن‌که مردان غربی‌مسلک سودجو از زبان زنان سخن بگویند، زنان باید خودشان صدای زیست عفیفانه‌ شوند و برای این دغدغه‌ها فکری کنند.

میدان را به زن بسپاریم، نه به کمپین‌های مردانه

همهٔ ماجرا این نیست که شرق برای مسائل مربوط به زن کاری نکرده و غرب با بهره‌گیری از این خلاء به زنان خیری رسانده است. سؤال اینجاست که اساساً چرا باید «برای زن» کاری کرد؟ چرا میدان را به «خود زن» نسپاریم؟ میدان‌سپاری به زن وقتی محقق می‌گردد که طراحی هر اتفاقی مربوط به زن، با خودش باشد؛ چون قطعاً او برای تنظیم حدود و ثغور مباحث مربوط به خود نسبت به دیگران، اصلح و ارجح است. این سپردن میدان، به‌معنای بهره‌کشی از زنان در کمپین‌های بازاری نیست که او بازیچهٔ پروژه‌های از پیش نوشته‌شده توسط مردانی سودجو شود.

تحجر و تجدد هر دو دچار خطایی مشترک در مواجهه با زن هستند. زن را از اراده تهی می‌کنند و آن را چون ابژه‌ای جلوی خود می‌گذارند و برایش تصمیم می‌گیرند. یکی به بهانهٔ حفظ حیای زن، عرصه را بر او تنگ می‌کند و امکان هر گفتگوی سازنده‌ای را از بین می‌برد و دیگری مرز‌های زن را یکی پس از دیگری درمی‌نوردد و پایش را از گلیمش فراتر می‌گذارد. گذار از این دوگانه یعنی به زن این امکان داده شود که بی‌نیاز از افشا و بی‌نیاز از پنهان‌کاری، به مسائل و دغدغه‌هایش در عین حفظ حیا و حریم درونی‌اش توجه کند و برای آن‌ها راه‌حل بیابد.

 

نه در سایهٔ شرمِ شرق و نه در نورافکن نمایش غرب

در این میان، موضع دینی نه در سمت شرق ایستاده و نه در دام غرب افتاده است. گفتمان انقلاب اسلامی، فراتر از این دوگانه‌ها می‌ایستد. هم تابوی بی‌منطق را می‌شکند، هم حرمت زن را از آفت عریانی و بی‌حیایی حفظ می‌کند. تعلیم را در حریم می‌خواهد، نه در تریبون‌های باز. تکریم زن را نه در حذف مسئله‌اش؛ بلکه در حرمت‌گذاری به نحوه‌ی طرح آن می‌بیند.

ما به دنبال یافتن خط میانه از جنس مصالحه‌ای میان سانسور شرقی و افشاسازی غربی نیستیم؛ بلکه سخن ما فراتر از این دوگانه است. آنچه ضرورت دارد، نه «ترکیب حد وسط» میان تابوسازی و عریانی‌ست؛ بلکه گذار از این دو و خلق گفتمانی جدید است که از عمق فرهنگ ما، از زیست مؤمنانه‌ی زن و از نگاه فطری و الهی به زن و بدن او برخاسته باشد.

رهبری در بیان خود، به‌روشنی عبور از این دوگانه را این‌گونه ترسیم می‌کنند:

«عظمت زن آن است که بتواند حجب و حیا و عفاف زنانه را که خدا در جبلّت زن ودیعه نهاده است، حفظ کند؛ این را بی‌آمیزد با عزت مؤمنانه؛ این را بی‌آمیزد با احساس تکلیف و وظیفه؛ آن لطافت را در جای خود به کار ببرد، آن تیزی و بُرندگی ایمان را هم در جای خود به کار ببرد. این ترکیب ظریف فقط مال زن‌هاست؛ این آمیزهٔ ظریف لطافت و بُرندگی، مخصوص زن‌هاست»[۱]

انقلاب اسلامی در پی آن است که این پارادایم مصنوعی را بر هم بزند و گفتمانی نو بسازد: زن را در مرکز کرامت قرار دهد، نه در حاشیهٔ سیاست یا بازار. آگاهی را با عفاف درهم آمیزد، نه در تقابل با آن و این عبور، نه عقب‌گرد است، نه غرب‌گراییِ بزک‌شده؛ بلکه حرکتی است به‌سمت طراحی اجتماعی بر مدار حقیقت زن، نه تصویرسازی‌های مردانه از زن.

 [۱]  بیانات در دیدار جمعی از پرستاران نمونه کشور

۰۱/۰۲/۱۳۸۹

 

اشتراک گذاری:
مطالب زیر را حتما بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید