این لباس به تن آن‌ها زار می‌زند!

در میان درد و رنج زن فلسطینی، فمینیست‌ها کجا ایستاده‌اند؟

دکتر سمیه حاجی اسماعیلی عضو هیأت علمی پژوهشکده زن و خانواده: تلاقی فمینیسم غربی و وضعیت اسف‌بار زنان فلسطینی چشم‌اندازی پیچیده و بحث‌برانگیز است که مستلزم بررسی انتقادی است. درحالی‌که فمینیسم از لحاظ تاریخی به دنبال دفاع از حقوق زنان و برابری جنسیتی بوده است، کاربرد آن در زمینه‌های مختلف فرهنگی و سیاسی غالباً تفاوت‌های قابل‌توجهی را در تمرکز و تعامل آشکار کرده است. زنان فلسطینی مدت‌هاست که در خط مقدم مقاومت علیه استعمار و ستم قرار داشته‌اند، بااین‌حال صدای آنها در روایت‌های جریان اصلی فمینیستی به حاشیه می‌رود. سکوت بسیاری از فمینیست‌های غربی در مورد فجایع انسانی که در غزه در حال رخ‌دادن است، کاملاً در تضاد با حمایت صریح آنها از حقوق زنان در زمینه‌های دیگر است. این همبستگی گزینشی سؤالات مهمی را در مورد فراگیر بودن و جهانی بودن جنبش‌های فمینیستی مطرح می‌کند. عدم حمایت فمینیست‌های غربی در طول بحران‌هایی مانند تشدید تنش اخیر در غزه، سلسله‌مراتب نگران‌کننده‌ای را در فمینیسم نشان می‌دهد که زندگی‌های خاصی را بر زندگی‌های دیگر اولویت می‌دهد. علاوه بر این، چارچوب‌بندی تجارب زنان فلسطینی از طریق دریچه اروپامحوری، اغلب نمی‌تواند پیچیدگی‌های واقعیت‌های آنها را به تصویر بکشد. بسیاری از زنان فلسطینی مبارزات خود را نه صرفاً به‌عنوان مبارزه با مردسالاری، بلکه به‌عنوان بخشی از مقاومت گسترده‌تر ضد استعماری که جنسیت را باهویت ملی و بقا در هم می‌آمیزد، بیان می‌کنند.

زنان فلسطینی شبکه پیچیده‌ای از ظلم و ستم ناشی از خشونت جنسیتی و ملی‌گرایانه را تحمل می‌کنند. تحت اشغال اسرائیل، آنها با خشونت سیستماتیک، از جمله تجاوز نظامی، سوءاستفاده جنسی، و جابه‌جایی اجتماعی روبرو هستند. گزارش‌ها حاکی از آن است که هزاران زن فلسطینی از خشونت، از جمله بازداشت‌های غیرقانونی و شکنجه توسط نیروهای اسرائیلی رنج‌برده‌اند. شرایط وخیم انسانی در غزه این مسائل را تشدید کرده است، زنانی که بدون مراقبت‌های پزشکی کافی یا لوازم اولیه بهداشتی زایمان می‌کنند. علی‌رغم این چالش‌های مبرم، جریان اصلی گفتمان فمینیستی غربی اغلب موضوعاتی را اولویت‌بندی می‌کند که بیشتر با تجربیات و روایت‌های خودشان همسو می‌شوند. به‌عنوان‌مثال، درحالی‌که خشم قابل‌توجهی در مورد خشونت علیه زنان اسرائیلی وجود دارد، توجه مشابهی در مورد رنج زنان فلسطینی به‌وضوح وجود ندارد. این همبستگی انتخابی سلسله‌مراتب نگران‌کننده‌ای را در جنبش‌های فمینیستی نشان می‌دهد که تمایل به حاشیه راندن صداها و تجربیات زنان از جنوب جهانی دارد.

سکوت فمینیست‌های برجسته غربی در قبال وضعیت اسفناک زنان فلسطینی در جریان تشدید خشونت‌های اخیر به‌عنوان یک شکست اخلاقی توصیف شده است. بسیاری از کنشگران استدلال می‌کنند که این سکوت منعکس‌کننده روند گسترده‌تری در فمینیسم غربی است که روایت‌های خاصی را در اولویت قرار می‌دهد و درعین‌حال روایت‌های دیگری را که به‌خوبی در چارچوب آنها نمی‌گنجد نادیده می‌گیرد. برای مثال، هنگام بحث درباره خشونت جنسیتی، برخی از فمینیست‌ها بر حوادثی که زنان اسرائیلی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند، تمرکز کرده‌اند، درحالی‌که از جنایات گسترده علیه زنان فلسطینی غفلت می‌کنند.

فمینیسم غربی اغلب تحت مجموعه‌ای از مفروضات در مورد آنچه که آزادی و توانمندی را تشکیل می‌دهد عمل می‌کند. این دیدگاه غالباً زمینه‌های فرهنگی و مذهبی را که زنان فلسطینی در آن هویت خود را هدایت می‌کنند، تشخیص نمی‌دهد. بسیاری از فمینیست‌های غربی به اعمالی مانند حجاب از دریچه ظلم نگاه می‌کنند نه اینکه آنها را به‌عنوان بیان عاملیت در یک چارچوب فرهنگی خاص درک کنند. این سوءتفاهم فرهنگی منجر به گسست بین جنبش‌های فمینیستی غربی و واقعیت‌هایی می‌شود که زنان فلسطینی با آن مواجه هستند.

منتقدان این پدیده را «فمینیسم امپریالیستی» می‌خوانند که در آن از لفاظی‌های فمینیستی برای توجیه مداخلات در زمینه‌های غیرغربی تحت عنوان «نجات» زنان تحت ستم استفاده می‌شود. این رویکرد در چارچوبی از پویایی قدرت استعماری عمل می‌کند و اغلب ارزش‌ها و دیدگاه‌های غربی را بر مبارزات و تجربیات زیسته زنان از بافت‌های غیرغربی اولویت می‌دهد. این رویکرد تمایل دارد به زنان در کشورهای جهان سوم به‌ویژه زنان مسلمان، از دریچه‌ای نگاه کند که بر نیاز آنها برای رهایی از فرهنگ خود تأکید می‌کند نه پرداختن به نابرابری‌های ساختاری گسترده‌تری که به دلیل امپریالیسم و اشغال با آنها مواجه هستند. بسیاری از فمینیست‌های غربی، زنان جهان سوم را به‌عنوان انسان‌هایی تحت ستم، منفعل و قابل‌ترحم در نظر می‌گیرند که در برابر بی‌عدالتی کرنش می‌کنند و در برابر فشارهای فرهنگی و سنتی ساکت هستند و به باید به آنها فهماند که حقشان ضایع شده است. به همین دلیل، فعالیت خود را به‌عنوان ابزاری برای نجات زنان مسلمان از ساختارهای ستمگر مردسالارانه بدون شناخت زمینه گسترده‌تر خشونت استعماری که این مسائل را تشدید می‌کند، در نظر می‌گیرند. این بازنمایی وارونه از وضعیت زنان در جهان سوم، نه‌تنها ابزار سخن‌گفتن را از آنها می‌گیرد؛ بلکه در بسیاری از موارد با مقدس‌سازی آنها و اغراق در وضعیتشان به‌عنوان موجوداتی تحت ستم، واقعیت‌های اجتماعی و تاریخی زیست آنها را از روایت حذف و زندگی‌شان را ساده‌سازی می‌کند. علت و کارکرد این ساده‌سازی را نیز باید در فرایندی جستجو کرد که به روشنفکر و سیاستمدار غربی کمک می‌کند که بتواند وضعیت زنان موردمطالعه را درک کند. این امر در خدمت تحقق همان پروژه هم‌دردی و نجات نیز قرار می‌گیرد و امکان مداخله مستقیم در زندگی آن‌ها را در قالب پروژه‌های بشردوستانه و یا حتی در قالب تهاجم نظامی و اشغال کشور را فراهم می‌کند.

روایتی که زنان فلسطینی را به‌عنوان نیاز به نجات از فرهنگ خود نشان می‌دهد، کلیشه‌ها را تقویت می‌کند و عاملیت و انعطاف‌پذیری آنها را در مبارزه برای حقوقشان به رسمیت نمی‌شناسد. با ناکامی در دفاع از حقوق زنان فلسطینی، فمینیست‌های غربی ناخواسته از ساختارهای قدرت موجود حمایت می‌کنند که روایت‌های غربی را بر روایت‌های جهان‌سومی اولویت می‌دهند. این نشان‌دهنده نژادپرستی و اسلام‌هراسی در جریان اصلی جنبش‌های فمینیستی است.

جنبش‌های فمینیستی، از جمله فمینیسم لیبرال، رادیکال، و مارکسیست، با چالش‌های مهمی در پرداختن مؤثر به مسائل زنان در فلسطین مواجه شده‌اند. این چالش‌ها ناشی از تعامل پیچیده استعمار، پدرسالاری و پویایی‌های فرهنگی است که بافت فلسطین را شکل می‌دهد. فمینیسم لیبرال اغلب بر حقوق فردی و برابری در ساختارهای سیاسی موجود تأکید می‌کند. بااین‌حال، در زمینه فلسطین، این رویکرد ناکافی به اثبات رسیده است. تمرکز بر اصلاحات قانونی و نمایندگی مساوی، چارچوب‌های استعماری و مردسالاری گسترده‌تر که سرکوب زنان را تداوم می‌بخشد نادیده می‌گیرد. منتقدان استدلال می‌کنند که تکیه فمینیسم لیبرال بر آرمان‌های غربی پیشرفت و فردگرایی نمی‌تواند با واقعیت‌هایی که زنان فلسطینی با آن روبرو هستند که هم‌زمان با اشغالگری استعماری و خشونت مبتنی بر جنسیت مبارزه می‌کنند، همخوانی پیدا کند. علاوه بر این، ابتکارات فمینیستی لیبرال به دلیل اولویت‌دادن به روایت‌های غربی بر تجربیات محلی مورد انتقاد قرار گرفته است که منجر به قطع ارتباط بین اهداف فمینیستی و نیازهای واقعی زنان فلسطینی می‌شود.

فمینیسم رادیکال به دنبال ازبین‌بردن مردسالاری به‌عنوان عامل اصلی سرکوب زنان است. درحالی‌که اهمیت پرداختن به مسائل جنسیتی را تصدیق می‌کند، فمینیسم رادیکال اغلب به‌اندازه کافی بافت استعماری در فلسطین را در نظر نمی‌گیرد. تلاقی استعمار و مردسالاری مجموعه‌ای منحصربه‌فرد از چالش‌ها را ایجاد می‌کند که چارچوب‌های فمینیستی رادیکال ممکن است به طور کامل به آنها نپردازند. برای مثال، تمرکز صرفاً بر مردسالاری می‌تواند با نادیده‌گرفتن اینکه چگونه پویایی قدرت استعماری نابرابری‌های جنسیتی را تشدید می‌کند، مبارزات زنان را غیرسیاسی‌تر کند. این نظارت می‌تواند منجر به راهبردهای ناکارآمدی شود که نتواند زنان را علیه ستم‌های مردسالار و استعماری بسیج کند.

فمینیسم مارکسیستی سرمایه‌داری را به‌عنوان منبع اصلی سرکوب زنان نقد می‌کند و از تغییرات سیستمی حمایت می‌کند. بااین‌حال، کاربرد آن در زمینه فلسطین به دلیل اشغال مداوم و بی‌ثباتی اقتصادی پیچیده است. درحالی‌که فمینیست‌های مارکسیست مبارزات طبقاتی را برجسته می‌کنند، اغلب از ویژگی‌های استعمار که شرایط اقتصادی زنان در فلسطین را شکل می‌دهد، غفلت می‌کنند. این نظارت می‌تواند منجر به ناتوانی در شناخت چگونگی آمیختگی استثمار اقتصادی با مبارزات آزادی‌بخش ملی شود، بنابراین اثربخشی رویکردهای فمینیستی مارکسیستی در پرداختن به مسائل زنان را محدود می‌کند.

فمینیسم پست‌مدرن، اگرچه در زمینه‌های مختلف تأثیرگذار است، اما اغلب به دلیل ناکارآمدی آن در پرداختن به مسائل منحصربه‌فرد و پیچیده‌ای که زنان در فلسطین با آن مواجه هستند، مورد انتقاد قرار گرفته است. این نقد ناشی از شکست در ادغام مناسب بین جنسیت، استعمار و ناسیونالیسم در گفتمان و کنشگری فمینیستی است. دیدگاه‌های تقلیل‌گرایانه و تفسیرهای نادرست فمینیسم پست‌مدرن به دلیل اتخاذ دیدگاه‌های تقلیل‌گرایانه که واقعیت‌های پیچیده را ساده می‌کند مورد انتقاد قرار گرفته است. برای مثال، چارچوب‌بندی مبارزات زنان فلسطینی صرفاً به‌عنوان مبارزه با مردسالاری، ماهیت درهم‌تنیده ستم جنسیتی با خشونت استعماری را نادیده می‌گیرد. محققان استدلال می‌کنند که این رویکرد با ناتوانی در رسیدگی به علل ریشه‌ای درد و رنج زنان، یعنی اشغال و خشونت مرتبط با آن، مسائل زنان را غیرسیاسی می‌کند. چنین تمرکز محدودی می‌تواند منجر به ابتکارات نادرستی شود که با نیازها و خواسته‌های واقعی زنان فلسطینی همخوانی ندارد یا از آنها حمایت نمی‌کند.

تجارب زنان فلسطینی به طور قابل‌توجهی روایت‌های فمینیستی جریان اصلی را از طرق مختلف به چالش می‌کشد، به‌ویژه از طریق مبارزات متقابل آنها که جنسیت، ملی‌گرایی و ستم استعماری را در هم می‌پیچد. این پیچیدگی محدودیت‌های یک چارچوب فمینیستی عمدتاً غربی را آشکار می‌کند که غالباً زمینه‌ها و واقعیت‌های منحصربه‌فردی را که زنان در سرزمین‌های اشغالی با آن مواجه هستند نادیده می‌گیرد. زنان فلسطینی فعالانه نمایش مبارزات خود را به‌عنوان واکنشی صرف به خشونت مردانه یا سرکوب استعماری به چالش می‌کشند. در عوض آنها عاملیت خود را به‌عنوان شرکت‌کنندگان فعال در جنبش‌های ملی، مردمی و کمپین‌های حمایتی مطرح می‌کنند. زنان فلسطینی اغلب در برابر چارچوب‌های فمینیستی که ممکن است با واقعیت‌های فرهنگی و سیاسی آنها همخوانی نداشته باشد، ابراز مقاومت می‌کنند و این مقاومت برای بازیابی هویت و تجربیات آنها از روایاتی که به دنبال ساکت کردن یا به حاشیه راندن آنها هستند، حیاتی است.

متقابل بودن جنسیت، ملیت و طبقه نقش مهمی در نحوه تعامل زنان فلسطینی با جنبش‌های فمینیستی ایفا می‌کند. آنها از فمینیسمی دفاع می‌کنند که چالش‌های منحصربه‌فرد آن‌ها را تصدیق می‌کند – مانند زندگی در اشغال – و بر همبستگی با دیگر گروه‌های به حاشیه رانده شده تأکید می‌کند تا رویکردی یکسان برای همه که معمول برخی از روایت‌های فمینیستی غربی است. این دیدگاه برای درک مقاومت آنها در برابر چارچوب‌هایی که ممکن است مبارزات آنها را ساده یا نادرست معرفی کند، بسیار مهم است؛ بنابراین تمرکز بر صدای زنان فلسطینی و عاملیت آنها که نه‌تنها چالش‌های مبتنی بر جنسیت، بلکه تأثیرات عمیق اشغال و درگیری را نیز بررسی می‌کنند، ضروری است. زنان فلسطینی در طول تاریخ نقش‌های محوری را در جوامع خود ایفا کرده و از حقوق خود دفاع کرده و به طور فعال در جنبش‌های مقاومت شرکت کرده‌اند. سازمان‌هایی مانند مرکز امور زنان در غزه با توانمندسازی زنان از طریق حمایت و خدمات حمایتی، پرداختن به مسائلی از خشونت مبتنی بر جنسیت گرفته تا مشارکت سیاسی، نمونه‌ای از این عاملیت هستند؛ بنابراین تقویت این صداها و درک این موضوع ضروری است که همبستگی واقعی باید در درک زمینه‌های محلی و تجربیات زیسته ریشه داشته باشد. تنها با انجام این کار می‌توانیم امیدوار باشیم که اقداماتی عادلانه که پاسخگوی نیازهای همه زنان، به‌ویژه آنهایی که در زمینه‌های حاشیه‌ای مانند فلسطین هستند، انجام دهیم.

منابع:

  1. شرقی غمگین، واکاوی تولد یک مفهوم، گردآوری و ترجمه شیوا علینقیان، تهران، نشر اگر، ۱۴۰۰.
  2. FEMINISM, NATIONALISM, AND DIFFERENCE:REFLECTIONS ON THE PALESTINIAN WOMEN’S MOVEMENT Tami Amanda Jacoby Centre for Defence and Security Studies, University of Manitoba, Winnipeg, Canada
  3. Justice is indivisible: Palestine as a feminist issue, Nada Elia, Decolonization: Indigeneity, Education & Society Vol. 6, No. 1, 2017, pp. 45-63
  4. The Failure of International Law in Palestine Svetlana SuminaSt. Mary’s University School of Law Steven GilmoreSt. Mary’s University School of Law
  5. The Palestinian Feminist Movement and the Settler Colonial Ordeal: An Intersectional and Interdependent Framework Eman Alasah Meridians (2024) 23 (1): 110–۱۳۲.https://doi.org/10.1215/15366936-10926920
  6. The Failure of International Law in Palestine,Svetlana SuminaSt. Mary’s University School of Law,Steven GilmoreSt. Mary’s University School of Law

 

 

 

 

 

 

اشتراک گذاری:
مطالب زیر را حتما بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید