اهمیت بحث جنسیتمندی نفس
دکتر زینب تاجیک، پژوهشگر و استاد حوزه و دانشگاه: بحث از جنسیتمندی یا عدم جنسیتمندی نفس از مباحث مهم فلسفی مرتبط با مسائل زنان است که حل بسیاری از سؤالات در این حوزه در گرو پاسخ به این مسأله است. به طور مثال پیشفرض فمنیسم لیبرال برای طرح برابری جنسیتی این است که زن و مرد کاملا تشابه وجودی دارند و هرگونه تمایز ذاتی را منکر میشوند. در نگاه باورمندان به این دیدگاه اختلافات زنان و مردان فقط در بدن مادی آنها و خصوصیات بیولوژیکی خلاصه میشود و اگر زنان و مردان از جهت احساسات و تمایلات و عقلانیت و… اختلافاتی دارند تماماً برساخته فرهنگ و اجتماع و تربیت جامعه مردسالار است. [۱]
در فلسفه و کلام اسلامی حقیقت و هویت انسان، نفس یا ترکیب نفس و بدن است. بحث از تفاوتهای جنسیتی زمانی کامل خواهد شد که به بررسی جایگاه این تفاوتها در نفس انسان نیز بپردازیم. اهمیت موضوع حاضر در این است که با یافتههای این تحقیقات داوری منصفانهتر، روشنتر و کارآمدتری درباره احکام متفاوت زنان و مردان و همچنین جایگاه اجتماعی متناسب با تفاوتهای جنسیتی خواهیم داشت.
از سؤالات مهم مرتبط با این بحث که باید پاسخ داده شود این است که، آیا امکان دارد زنان و مردان دارای یک ذات و نفس کاملا مشابه و مشترک باشند اما شاهد رفتارها، گرایشات و تفاوتهای جدی جنسیتی در آنها نیز باشیم؟
اگر تفاوتهای جنسیتی هیچ جایگاهی در نفس و روح زنان و مردان نداشته باشد تمام اختلافات جنسیتی فقط در حد جسم و بدن تنزل پیدا خواهد کرد و یا برساخته فرهنگ و اجتماع و تربیت جامعه مردسالار خواهد شد. در این صورت تکلیف تفاوتهای اخلاقی که در متون دینی برای زنان و مردان بیان شده است چه خواهد شد؟ زیرا طبق مبانی اخلاق اسلامی جایگاه اخلاق در انسانها نفس و روح آنهاست تا جاییکه که برخی از بزرگان علم اخلاق موضوع این علم را نفس انسانی دانستهاند.[۲] با عدم پذیرش جنسیتمندی نفس امکان تحلیل صحیح و روشن اختلافات اخلاقی زنان و مردان وجود نخواهد داشت. با انکار تفاوتها در ساحت نفس و روح زنان و مردان اختلافات اخلاقی جایگاه خود را از دست خواهند داد و جامعه به سمت انکار این اختلافات حرکت خواهد کرد. ممکن است باورمندان به این نظریه از یک جامعه بدون جنسیت یا آندروژنی[۳] طرفداری کنند اما در عمل چنین چیزی ممکن نخواهد بود و نتیجهای جز مردواره شدن زنانگی به همراه نخواهد داشت که در این جامعه قطعاً زنان و زنانگی بزرگترین آسیب را خواهند دید و با جامعهای مردساخته که در آن تمام ویژگیهای مرد اصل و برتر است مواجه خواهیم بود. در چنین جامعهای حتی زنان به دیده حقارت به خصوصیات و ویژگیهای زنانه نگاه خواهند کرد و زنانگی در این جامعه از بین خواهد رفت.
از نکات مهم دیگری که با پذیرش جنسیتمندی نفس میتوان به نگاه عمیقتری درباره آنها رسید تفاوت در برخی از احکام مرتبط با زنان و مردان است. عدم پذیرش جنسیتمندی نفس سبب میشود تنها حکمت این احکام در زمان و مکان و شرایط خاصی تنزل پیدا کند که نتیجهای جز موقتی بودن دین به همراه نخواهد داشت. اما با پذیرش جنسیتمندی نفس ریشه اصلی این اختلافات به نفس و روح زنان و مردان برمیگردد و امکان داوری روشنتر و کارآمدتری را برای تحلیل این اختلافات فراهم خواهد کرد. تبیین دقیقتر این اختلافات نیز در گرو همین بحث است. به طور مثال آیت الله یزدانپناه یکی از حکمتهای حجاب را در زنانهتر شدن زنان و حرکت در مسیر زنانه بیان میکنند[۴]. در این نوع نگاه به حجاب، اگر چه که حجاب وسیلهای برای حفظ عفاف در جامعه است و اما اثر آن در کمال و تعالی زنان نیز مورد توجه و عنایت قرار میگیرد و این اختلافات در احکام تبیین دقیقتر و کاملتری خواهد داشت. در صورتی که جنسیتمندی نفس را نپذیریم، کارکرد حجاب تنها به ساحت جسمانی و جنسی جامعه تنزل پیدا میکند و تعالی و کرامت زنان جایگاهی در تبیین این اختلافات نخواهد داشت.
اگر تمام اختلافات زنان و مردان را فقط در جسم و بدن مادی محدود کنیم مجبور میشویم برای فهم بسیاری از آیات و روایات متفاوت در این زمینه دست به تاویل بزنیم اما اگر از نظر فلسفی ثابت شود که اختلافات زنان و مردان بسیار گستردهتر از بدن عنصری و مادی است و صرفا برساخته فرهنگ و تربیت و جامعه نیست و آیات و روایات هم از این نظریه پشتیبانی کنند به فهم عمیقتری از این اختلافات خواهیم رسید.
امتداد اجتماعی این موضوع نیز بسیار مهم و حائز اهمیت است. با پذیرش جنسیتمندی نفس، در تمام نقشهای اجتماعی و فرهنگی و تربیتی تحول عظیمی اتفاق خواهد افتاد و تفاوتهای زنان و مردان لحاظ خواهد شد تا جامعه با این ویژگیهای زنانه همسو و همراه شود.
مثلا اگر ثابت شود قوای نفس نیز جنستمند هستند تاثیر این موضوع در تقسیم نقشهای اجتماعی و حتی طی کردن مراتب کمال و … نیز مؤثر خواهد بود. تاثیر جنسیت بر سلوک نیز متوقف بر اثبات جنسیتمندی است زیرا این نفس و روح انسان است که قرار است مراحل سلوک را طی کند. باید دید چه عوامل فرهنگی، اجتماعی، تربیتی و… به سلوک زنان بماهی زن کمک بیشتر میکند و چه عواملی باعث کند شدن این حرکت میشود. اگر اختلافات زنان و مردان در بدن مادی و عنصری خلاصه شود طرح این مباحث هیچ جایگاهی نخواهد داشت و مورد غفلت قرار خواهد گرفت و نتیجه آن فرودستی زنان در امور معنوی نیز خواهد بود.
صحبت کردن از خوانشهای زنانه در موضوعات مختلف نیز کاملا وابسته به جنسیتمندی نفس است زیرا طبق مبانی فلسفه اسلامی مدرک حقیقی در انسان نفس است و بدن تنها زمینههای لازم برای این ادراک را فراهم میکند.[۵] در چه صورتی میتوان از معرفتشناسی، اخلاق، معرفت دینی و فلسفههای زنانهنگر دفاع کرد؟ در صورتی که اختلافات جنسیتی را به حاق وجود زنان و مردان نیز سرایت دهیم. اگر کسی قائل شد که نفس زنان و مردان هیچ اختلافی ندارند باب گفتگو درباره نگاههای زنانه و خوانشهای زنانه را به طور کلی بسته است.[۶]
[۱]-تانگ درآمدی جامع بر نظریههای فمنیستی، ۳۴
[۲] ملامهدی نراقی، جامع السعادات، ۱، ۲۲
[۳] آمیختن صفات و نقشهای مردانه و زنانه (دو جنسیتی)
[۴] جنسیت و نفس، گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین یزدانپناه در جنسیت و نفس، ص ۱۶۸
[۵] به عنوان نمونه رجوع کنید به: فیض کاشانی، اصول المعارف، ۱۵۳-۱۵۴
[۶] این یادداشت کوتاه فقط درصدد بیان اهمیت و ضرورت بحث جنسیتمندی نفس است. اثبات این موضوع با تحلیل دقیق فلسفی-کلامی مبانی نفسشناسی فیلسوفان و متکلمان اسلامی صورت خواهد گرفت.
دیدگاهتان را بنویسید