بررسی و نقد اثر جدید «حجاب و تکامل اجتماعی»

مهدی تکلو/ پژوهشگر مطالعات جنسیت و جامعه: این نکته درباره موضوع زن خود را بهتر نشان می‌دهد؛ چنان‌که در مجموعه اثر و به‌ویژه در فصل راهبردها، متوجه نقش و فاعلیت انسان مؤنث در قدرت‌یابی نظام ولایت نمی‌شویم. علی‌رغم اینکه بر حضور زن در جریان توسعه تأکید می‌شود، مشخص نیست چرا در راهبردها سهم زن ذکر نشده است. گویی اجرایی‌شدن الگوی اسلامی‌ایرانی پیشرفت (از بالا) باعث می‌شود منزلت زن به‌درستی درک شده و میل به عفاف و حجاب (در پایین) افزایش یابد. مشخص نیست زنان به‌عنوان نیمی از جامعه چه نقشی در این فرایند دارند. نیز برخلاف اینکه در فصل سوم (منزلت زن در پیشرفت اسلامی) عنوان می‌شود که نقش زن رهبری عواطف اجتماعی است، اما ازآنجاکه مشخص نیست در طرح نظری و راهبردی کتاب حاضر اساساً عاطفه چه سهمی در الگوی راهبردی و مهندسی اجتماعی دارد، می‌بینیم که در جمع‌بندی پایانی زنان بیشتر محصول و مفعول ناخودآگاه جریان پیشرفت دینی هستند و نه عاملان و پیشگامان آن. ابهام درباره نسبت عاطفه و عقلانیت در فرایند تکامل این‌گونه خود را در تدوین راهبردهای خشک و غیرحرکتی نشان می‌دهد: علی‌رغم اینکه رهبری عواطف اجتماعی به زنان سپرده می‌شود، می‌بینیم که در راهبردهای نهایی اثری از عاطفه و زنان نیست و سؤالی که پدید می‌آید این است که اساساً این مزیت زنانه چگونه به کار زنان خواهد آمد؟ به اعتقاد من این کتاب بیش از اینکه نشان بدهد تکامل چه نیازی به زنان دارد، در مقام پاسخ به این سؤال است که زنان چه نیازی به الگوی پیشرفت توحیدی دارند و اگر در این فرایند تکامل، حضور به‌هم نرسانند، چطور از جریان هویت‌یابی بازمی‌مانند و آسیب می‌بینند؟ به هر ترتیب، کتاب حاضر را به‌طور کلی نمی‌شود اثری راهبردی دانست و مباحث آن حتی در فصل راهبردها به نحو واقعی به مرحله «راهبردنگاری» وارد نشده است. اما ماحصل ادبیات نظری فصول ابتدایی را می‌شود از نحوهٔ مواجهه با راهبردها به بوته نقد گذاشت.
غایب بزرگ دیگر در این تحقیق، گفتمان و جریان شرقی است. صورت‌بندی کتاب حاضر درخصوص پیشرفت و تکامل جامعه در دوگانه اسلامی و غربی انجام شده است. مشخص نیست به چه دلیل نحوه اداره جامعه به سبک شرقی و متحجرانه که ته‌نشست‌های فرهنگی و ساختاری آن امروزه بسیار جدی است، در این صورت‌بندی جایی ندارد. علی‌رغم اینکه ظهور زن مسلمان ایرانی با نفی دوگانه‌ای به نام الگوی شرقی و الگوی غربی همراه بوده است،‌ اما صحنه تقابل اصلی در کتاب حجاب و تکامل اجتماعی به دوگانه زن توحیدی و زن غربی فروکاسته شده است. تنها نشانه‌ای که از حضور الگوی شرقی می‌بینیم، انتقاد صاحبان اثر، تحت عنوان «عفاف انزوایی» است. در این عنوان انتقادی انزواطلبی زن نکوهش شده، اما مؤلفان اثر به این پرسش پاسخ نمی‌دهند که اساساً چه نیرویی زن را در موقعیت انزوا محصور می‌کند و اکنون آن نیرو کجاست؟ آیا این نیرو خودش را در فرایند پیشرفت و تکامل حاضر نمی‌کند؟

اشتراک گذاری:
مطالب زیر را حتما بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید