خواب‌زده‌ها در انتظار فجر بعدی

جشنواره فجر یکی از مهم‌ترین جشنواره‌های سینمایی ایران به‌حساب می‌آید که هر ساله فیلم‌های متعددی در آن به نمایش گذاشته می‌شود و برای مدتی اخبار مربوطه در سرتاسر حوزه‌های هنری و سینمایی به آن اختصاص پیدا می‌کند. امسال نیز در جشنواره چهل و سوم، فیلم‌هایی به اکران مردمی درآمد که بازخوردها و حواشی متعددی را به همراه داشتند؛ اما سؤال اصلی اینجاست امسال چه کردیم؟ باز هم درگیر کلیشه‌های سابق شدیم؟ آیا تحولی رخ داد؟ چه بازنمایی از زن در فیلم‌های جشنواره فجر وجود داشت؟ آیا همچنان در همان چارچوب‌های تکراری اسیر بودیم، یا توانستیم گامی نو در این عرصه برداریم؟ آیا در به تصویر کشیدن زن ایرانی، همچنان دچار غفلت بودیم، یا مانند گذشته به ورطه اغراق افتادیم؟

در مصاحبه با سرکار خانم زهره حسنی خوشبخت، پژوهشگر حوزه زنان و رسانه توانسته‌ایم به سؤالات ذیل پاسخ داده و جشنواره فجر امسال را از ابعاد متعدد سینمایی و جنسیتی به چالش بکشیم.

 

 به نظر شما فیلم‌های جشنواره فجر امسال زنان را چگونه به تصویر کشیده است؟

آثار جشنواره فجر امسال در چهار دسته اصلی: دفاع مقدس، تاریخی، اجتماعی و کمدی قرار می‌گرفتند. آثار دفاع مقدس، که عمدتاً تولیدات سفارشی یا سازمانی بودند، توسط مؤسساتی مانند اوج، شهید آوینی و روایت فتح تهیه شده بودند. نقد جدی من به این آثار، نحوه بازنمایی شخصیت زنان جبهه مقاومت بود؛ چه در نقش مادران و همسران شهدا و رزمندگان، چه به‌عنوان کنشگران مستقل.

این نقد هم از نظر کمّی مطرح است—به‌جز فیلم «اشک هور» که به مادر شهید علی هاشمی می‌پرداخت، دیگر آثار زمان بسیار اندکی را به این شخصیت‌ها اختصاص داده بودند—و هم از نظرکیفی، یعنی پرداخت ضعیف و سطحی به نقش آن‌ها. به‌عنوان نمونه، لیندا کیانی در فیلم «بازی خونی» در نقش همسر یک پاسدار رزمنده و پرستار بیمارستان شهر، در ماجرای غائله آمل بهمن ۶۰ حضور داشت، اما نقش او مجموعاً کمتر از پنج دقیقه بود. این در حالی است که شخصیت او ظرفیت پرداختی عمیق‌تر، کنشگری مؤثرتر و حرکت‌های ویژه‌تری داشت.

در مقابل شخصیت‌های زن جبهه انقلاب، در فیلم «بازی خونی» یا «شمال از جنوب غربی» هر دو رهبر کنشگر زن در جبهه مقابل مثلاً آن کمونیست‌های جنگل یا مجاهدین خلقی که در سال ۶۱ بودند؛ شخصیت زن کنشگری که از صخره بالا می‌رود و گره‌های داستانی، را باز می‌کند و سردسته ماجرا این زنان بودند. ما چطور نمی‌توانیم در جریان فکری خودمان کنش زنانه را نمایش بدهیم؛ امّا در جبهه مقابل به این قدرت می‌توانیم زنی را بازنمایی کنیم. این مهم‌ترین نقدی بود که به جریان فیلم‌های دفاع مقدسی داشتم.

سطح دغدغه مادری‌ که در فیلم «اشک هور» نمایش داده این بود که چرا بچه‌ام بیرون رفت و کفش‌هایش گلی شد. وقتی مادری چنین فرزندی را تربیت‌کرده که می‌تواند معادلات دفاع مقدس را جابه‌جا کند، حتماً اندیشه و جهان‌بینی این مادر در شخصیت این فرزند تأثیر گذاشته. چگونه مادری در این حد احساساتی، هیچ دیدی از شرایط فرزندش ندارد؟ در فیلم دیگری درباره همین شهید یعنی فیلم «اسفند»، بازنمایی مادر شهید بسیار کوتاه بود؛ امّا به اصول بازنمایی زن انقلابی نزدیک‌تر بود.

زنان معمولاً در آثار اجتماعی‌مان در نقش ابژه و محور بحران‌های اجتماعی هستند. فیلمی مثل «مرد آرام»، دختری که دچار کودک‌همسری شده یا فیلم «ماریا»، دختری بلوچی که گرفتار سنت‌های قومیتی خود شده و بحران داستان همین نگاه سنتی نسبت به این دختر است. در فیلم «دست‌تنها» زنان محور آسیب‌های اجتماعی هستند، زنی که نمی‌تواند زندگی کند و مجبور به مهاجرت بوده و برای مهاجرتش هیچ حمایتی وجود ندارد و با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شود. خلاصه، در جامعه زنان نه‌تنها کنشگری خاصی ندارند؛ بلکه خودشان محور بحران‌های اجتماعی هستند.

برجسته‌ترین فیلم تاریخی امسال، فیلم حضرت موسی (ع) که یکی از بهترین آثار جشنواره نیز بود؛ اما این‌همه تمرکز بر روی مسائل بیولوژیک برای تولد فرزند یکی از مشکلات فیلم بود که اجازه نداده بود شخصیت مادر نبی اولوالعزم نمایش داده شود. مقدار بازنمایی مسائل بیولوژیک زایمانش خیلی بالابود و بعضی صحنه‌ها و گزاره‌ها در فیلم برای مخاطب زیر هجده سال شاید قابلیت پخش نداشته باشد.

در فیلم‌های کمدی هم با دو مدلِ زنان ابله و زنانی دچار مشکلات روانی مشکلاتی مانند خشونت یا عدم تعادل روانی مواجه هستیم. زنان در فیلم‌های کمدی بر خلاف کمدی‌های سال‌های گذشته بخشی از بار شوخی‌های جنسی فیلم را به دوش می‌کشیدند.

 

 آیا دیدگاهی بر تصویر زن در جشنواره غلبه داشت؟ به نظر شما چه عوامل تأثیرگذاری سینمای ما را به این سمت سوق داده است؟

با چند پرسش اساسی در حوزه تحلیل و نقد فیلم از منظر مطالعات زنان روبه‌رو هستیم که بر اساس این پرسش‌ها فیلم مدنظر چه تصویری از زن برای مخاطبش عرضه کرده. مهم‌ترین سؤال‌ها این است که زن در این فیلم سوژه، ابژه، موضوع، مفعول و فاعل بوده است؟ جهان‌بینی آن فیلمساز در کنار این سؤال، نتیجه تعیین‌کننده را مشخص می‌کند. وقتی فیلمسازی رویکرد انقلابی دارد و به تصور خودش از گفتمان انقلاب اسلامی فیلم می‌سازد، بستگی به این دارد که به زنان در کدام نقش فاعلیت یا مفعولی‌ نگاه می‌کند. وقتی هنوز فیلمساز انقلابی با عمق وجود خود، نقش فاعلیت زنان را در تاریخ انقلاب اسلامی درک نکرده یا اگر درک کرده قدرت به‌تصویرکشیدن آن را ندارد، خروجی در متن فیلم، سناریو و بازی بازیگر آن نقش مفعولی‌ را می‌گیرد. این مهم‌ترین مسئله در جریان گفتمان انقلاب اسلامی است. هنوز مردانِ فیلمسازی در حد ابراهیم حاتمی‌کیا مثلاً در «به‌وقت شام» می‌تواند زن داعشی را کنشگر و فعال نشان بدهد؛ ولی کنشی از زن انقلاب اسلامی در ذهن ایشان متصور نشده که بتواند آن را به تصویر بکشد.

در جریان ضدانقلاب هم گفتمانی وجود دارد که متأثر از ادبیات مدرن ما است، ادبیاتی که بعد از دوران مشروطه با قالب‌های داستانیِ رمان و داستان کوتاه در آثار امثال صادق هدایت، گلشیری و جمال‌زاده شکل‌گرفته که تحت عنوان ره گفت کلیشه‌ای آثار می‌شناسیم. در این آثار معمولاً شخصیت‌ها در دوقطبی قرار دارند. صرف‌نظر از اینکه مرد، زن، متدین، مردسالار، مستبد، سنتی، فمینیست، لیبرال، روشنفکر و اصطلاحاً غیردینی هستند. وقتی فیلمساز در بعضی از آثار مذهبی و انقلابی به این کلیشه‌ها نزدیک شد نمی‌تواند زن ایرانی را کنشگر نشان دهد. حتی اگر زن کنشگری در متن داستان وجود داشته متأثر از اندیشه‌ها و ره گفت‌های غربی است و زن ایرانیِ مسلمان هم نمی‌تواند کنشگر نشان بدهد؛ چون زن یا مردی که اندیشه‌های دینی داشته نقش مفعولی‌ به او تحمیل می‌شود، دیگر نمی‌تواند در گفتمان دینی کنشگری داشته باشد و این در بستر داستان‌های کمدی و اجتماعیِ ما جدی است.

این گفتمان روشنفکری ذاتاً نمی‌تواند به‌خاطر پیشینه ادبیاتی و فکری‌اش زن ایرانیِ مسلمان را کنشگر نشان دهد. اگر بخواهد زن کنشگری را نشان بدهد، این زن کنشگر در گفتمان زن کمونیست، لیبرال و غربی می‌رود. فقط با الگوی زن غربی می‌تواند زن کنشگر و فاعل نشان دهد. انگار اصول شخصیت‌پردازی دیکته شده و یک نفر باید این ریسمان‌ها را پاره کند و این طرح دیکته شده صدساله را درهم شکند و زن جدیدی را نمایش دهد، زنی که شاید در فیلم آژانس شیشه‌ایِ آقای حاتمی‌کیا او را تصویری نمی‌بینیم، تا حدی درکش می‌کنیم. آثاری که بتوانند این زن را نمایش بدهند خیلی محدود هستند. مثلاً شخصیت خاله لیلا با بازی ژاله علو در سریال روزی روزگاری تا حدی از این کلیشه خارج شده و به زن ایرانی‌اسلامی کنشگر نزدیک شده. است شاید در طول تاریخ سینما، حتی ده فیلم هم پیدا نکنیم که زن ایرانیِ مسلمان را با ویژگی‌های ذاتیِ خودش به‌صورت فاعل نشان داده باشد.

 

 چگونه می‌توان از این کلیشه‌ها خارج شد؟ گویی ما درگیر باتلاقی شدیم که عملاً تغییری حاصل نمی‌شود. باید برای این شرایط چه کرد؟

پیامی که حضرت آقا در اسفند سال ۹۱ برای کنگره هفت هزار زن شهید ارسال کردند. ایشان ویژگی‌های زن انقلاب اسلامی را یک به یک توضیح می‌دهند و وجه تمایز آنان را نسبت به زن شرقی و غربی بیان می‌کنند. این پیام به‌نوعی بیانیه الگوی سوّم است. بعد از اینکه این ویژگی‌ها را می‌گویند، جمله خیلی درخشانی دارند که انگار حکم مأموریتی برای اهالی رسانه است که به شخصیت واقعیِ زن انقلاب اسلامی ارجاع داده می‌شود. در این سال‌های اخیر بسیار تولیدات متنی‌ای داریم که در حوزه تاریخ شفاهی آمده است؛ روایت‌های مختلفی از زنان ایرانیِ مسلمانی که در طول تاریخ حداقل یک‌صد سال اخیر کنشگری‌های مختلفی در حوزه‌های مختلف در جهت اهداف انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس، بعد از دفاع مقدس، انقلاب اسلامی و پیش از انقلاب اسلامی داشته‌اند. با این شرایط واقعاً ما به یک لشکر فیلمساز نیاز داریم که بتوانیم حداقل برای هر کدام از این روایت‌ها یک تیزر درست کنیم و آن‌قدر محتوای قابل‌نمایش زیاد است که به‌هیچ‌وجه محدودیت و فقر سوژه و روایت نداریم.

مسئله مطرح شده دارای دو مشکل عدم پایبندی فیلمسازان و اهالی سینما به بیان محتوای ایرانی – اسلامی انقلابی و عدم مدیریت دولتی است. یعنی تغییر دولت‌ها و چالش‌های مختلفی که مدیران فرهنگی و سینماییِ چه در بخش دولتی چه در نهادهای مشابهی که تحت عنوان مؤسساتی مثل اوج، روایت فتح و شهید آوینی با آن روبرو هستند که حداقل هر سال یک الی دو فیلم در حوزه سینما دارند. کلید نجات این مشکل، اقتباس است، اقتباس ادبیِ درست از تاریخ شفاهی که بسیاری منبع مکتوب داریم و از آن صرف‌نظر کرده و با چشم‌پوشی از این گنجینه‌ای مدام در حال دست‌وپازدن و تخیل هستیم که چگونه می‌توانیم زن انقلاب اسلامی را نمایش دهیم. وقتی ما تا این حد کتاب‌های مختلف از «دا» تا «تنها گریه کن» و «فرنگیس» را داریم، چرا سراغ آن‌ها نمی‌رویم؟ حتی با اقتباس آزاد از آن‌ها برای نوشتن فیلمنامه‌هایی که بتواند حقیقت زن انقلاب اسلامی را به جهان نشان بدهند.

آیا در جشنواره فجر تعریف بهتری از زن در اثر یا آثار مشخصی مشاهده کردیم یا خیر؟ اگر وجود داشت شامل چه خصلت و ویژگی‌هایی بود؟

در سه دوره اخیر جشنواره، برخی فیلم‌ها تلاش کرده بودند تا به این گفتمان نزدیک شوند؛ برای مثال، «اتاقک گلی» در سال ۱۴۰۱ و پیش‌تر «ویلایی‌ها». اما امسال حتی فیلم‌های سازمانی مرتبط با دفاع مقدس و تاریخ انقلاب نیز در بازنمایی زنان انقلاب اسلامی ناتوان بودند.

فیلم «اسفند» که به زندگی شهید علی هاشمی می‌پرداخت، تنها چند صحنه کوتاه از مادر او در مواجهه با فرزندش داشت. در «اشک هور» که زندگی همین شهید را روایت می‌کرد با وجود فضایی احساسی و رمانتیک درباره زنان، باز هم نقش همسر، مادر و خواهر چندان پررنگ نبود. مادر بیشتر در هیبت یک شخصیت سوگوار و منتظر ظاهر می‌شد، بدون آنکه درکی عمیق از رویکرد مقاومتی پسرش داشته باشد. گویی این فرزند نه در دل خانواده، بلکه در محیطی دیگر پرورش یافته و اعتقادات مذهبی، انقلابی و پیام مقاومت را از جایی خارج از خانه دریافت کرده است.

نقطه‌ضعف این سازمان‌ها، نبود اتاق فکری مرکزی است. چرا باید در یک سال درباره یک شهید دو فیلم جدا ساخته شود؟ اگر قرار بود با این حجم از زحمت، هزینه و وقت با یکدیگر جمع می‌کردند و فیلمی قابل‌اعتنا ساخته می‌شد و نقاط ضعف را نیز پوشش می‌داد و نقاط قوت همدیگر را تکمیل می‌کردند. به‌هرحال یک فیلم خوب بهتر از دو فیلم ناقص است.

 

عده‌ای برای نقد و بررسی فیلم‌های جشنواره فجر فرضیه‌ای مطرح کردند که با فیلم «زیبا صدایم کن» آغاز شد. فرضیه چنین بود که این فیلم توانسته تصویر بهتری از مرد و پدر ایرانی ارائه دهد و از طرفی ما تصویر ضعیفی را همیشه از مرد ایرانی نمایش دادیم تا بتوانیم تصویر بهتری را از زن ایرانی نمایش دهیم. نظر شما راجع به این ادعاها چیست؟

برای بازنمایی زنی قدرتمند در پرده سینما، نیاز به مرد تکمیل‌کننده قدرتمندی داریم. وقتی در سینمای ایران زن را مخصوصاً در آثار اجتماعی، خانوادگی و ملودرام‌های خانوادگی مثل فیلم «زیبا صدایم کن» ضعیف نشان می‌دهند و زن را محور و درگیر مشکلات نشان دهیم، مرد هم به قهقرا کشیده می‌شود؛ امّا برای نشان‌دادن زنی کنشگر و مقاوم، نیازمند مردی تکمیل‌کننده قدرتمند هستیم. دلیل اصلی تحقیر مرد این است که ما اوّل زن را تحقیر کردیم.

اتفاقاً در فیلم «زیبا صدایم کن» نوعی مردستیزی مشهود بود؛ چراکه در این فیلم مردان مختلفی از جمله پزشک، عمو و … به تصویر کشیده شدند، در حالی که در مقابل آن‌ها تنها پدری قرار داشت که هنوز از بیماری روانی‌اش کاملاً بهبود نیافته بود، گاهی دچار توهم می‌شد و در نهایت، شخصیتی ناپایدار و ازنظر روانی متزلزل داشت. به‌نوعی، تنها مردی که به‌عنوان پدر نقش اصلی را ایفا می‌کرد، یک فرد دیوانه به نمایش درآمده بود. که از تمامی مردهای عاقل داخل اجتماع بهتر است و این تقابل به نظر من تحقیرکننده تمام مردان جامعه است. این دختر مجبور است نسبت به این مردهایی که در جامعه وجود دارند برای اینکه از دست آنها نجات پیدا کند به این پدر دیوانه پناه ببرد. این مردستیزی، جدی‌تر از بازنمایی پدری مهربان است و در دهه اخیر پدران ناجوری مثل فیلم دختر، خانه دختر و خانه پدری در پرده سینما نشان دادیم. وقتی روی پرده سینما فیلمی مثل «پروین» یا «زیبا صدایم کن» را می‌بینیم، شگفت‌زده می‌شویم که چه پدر خوبی نشان داده شد؛ اما آیا این پدر را می‌توانیم با مردهای دیگر فیلم مقایسه کنیم؟

 

 در جشنواره فجر امسال چقدر درگیر تنزل نقش میان زنان و مردان بودیم؟ مثلاً ما امسال یکی دوتا فیلم هم داشتیم که سطح خشونت در آن نسبت به زنان بالابود. آیا در چنین فیلم‌هایی تصویر واقعی‌ای از شرایط اجتماعیِ زنان نمایش می‌دهیم یا همچنان درگیر در گفتمان‌هایمان هستیم؟

شدت یافتن جاذبه‌های جنسی و خشونت در جشنواره امسال حتی در فیلم‌های کمدی مثل «صدام» یا «تاکسیدرمی» به‌عنوان فیلم فانتزی موضوع برجسته‌ای بود. سؤال شما خیلی ناظر بر محتوا نیست؛ یعنی قبل از اینکه ناظر بر محتوا باشد، ناظر بر فرم است. به‌خاطر فقر فیلمنامه‌نویسی در سینمای ایران و عدم قوت گره داستانی، داستان و چالش شخصیت اصلی کم‌مایه است و قدرت کمی برای پردازش و شاخ‌وبرگ دادن به داستان فیلم وجود دارد؛ پس به جاذبه‌های جنسی و خشونت متوسل می‌شود. مثلاً در فیلم «مرد آرام» چالش اصلی داستان این است که دختر مهاجر افغانستانی با ازدواج اجباری به ایران فرستاده شده تا با مردی هفتادساله زندگی کند و الان بین دوراهی مانده که با معشوق جوانش به افغانستان برگردد یا با همسر پیرش در ایران بماند، همه گره داستان همین است؛ امّا فیلمساز می‌خواهد اندازه دو ساعت فیلم را ادامه دهد و مجبور است از اینکه آیا رابطه زناشویی آن‌ها برقرار می‌شود یا خیر استفاده کند و با تعلیق جنسی بلاوجه و بی‌جهت و تکرار مدام آن، مخاطب را در این تعلیق نگه می‌دارد و مخاطب را تا انتهای فیلم در سینما نگه دارد.

فیلم‌های کمدی مثل «صدام» به دلیل داشتن موقعیت داستانی تکراری که برای مخاطب جذابیتش را ازدست‌داده، مجبور است زنی بعثی با جذابیت‌های جنسی و خشونت فیزیکی برای جذب مخاطب داشته باشد. این بیشتر مشکل فیلمنامه‌نویسی است تا مشکل محتوا و مشکل فیلمنامه‌نویسی امسال بر بازنمایی شخصیت زن هم اثر گذاشته؛ یعنی دامنه‌اش گسترده‌تر شده است.

 

آیا جشنواره فجر امسال توانست بخشی از آسیب‌ها، درگیری‌ها و چالش‌های زنانه را به تصویر بکشد یا روند منفی داشت؟

فیلم‌های جشنواره امسال مخصوصاً فیلم‌های اجتماعی به‌خاطر بحث سیاست‌زدگی در بیان مشکلات زنان روند منفی‌ای داشته و موفق عمل‌نکرده بودند. مثلاً «شوهر ستاره» جایزه نقش اوّل زن را دریافت کرد و زنانه‌ترین فیلم جشنواره امسال بود؛ به‌خاطر سیاست‌زدگی در فرامتن و تجمیع شعارها در فیلم حتی در بیان واقعی چالش‌های زنانه هم موفق عمل‌نکرده بود. این‌قدر قاب‌های شعاری در مثلاً حمایت از قربانیان اسیدپاشی، جنبش زن زندگی آزادی، مخالفت باحجاب، فوتبال بانوان، خوانندگی زنان، پیاپی در کنار روایت اصلی بیان کرده بود که حتی توانایی ارائه فیلم رئالیستی در بیان مشکلات و چالش‌های زنان میان‌سال نداشت. بیشتر سیاست‌زدگی در فیلم‌های اجتماعی اجازه نداده بود مشکلات حوزه زنان به‌درستی ظهور و بروز پیدا کند. شاید اگر فیلمساز شعارهای سیاسی مدنظرش را کنار می‌گذاشت و با نگاه واقع‌بینانه به مسئله اجتماعی زنان ورود پیدا می‌کرد، روایت منطقی‌تر به مخاطبش ارائه می‌داد.

 

 اگر به‌عنوان فردی فعال در حوزه سینما بخواهید از یک الی دو نقش تأثیرگذار زنانه در جشنواره فجر نام ببرید؛ کدام شخصیت‌ها خواهند بود؟

شخصیت مادر حضرت موسی (ع) در «موسی کلیم‌الله» تقریباً قوی‌ترین زن جشنواره امسال بود. به واسطه بازنمایی شخصیت پیامبر اولوالعزمی که رابطه‌اش با مادرش، رابطه قابل‌توجهی است و مادر حضرت موسی (ع)، یکی از زنان برجسته قرآن بوده و روایت وحی به این مادر را موجود است.

بازنمایی دختری خودساخته و عاقل که از اشتباهات نوجوانی و رویکردهای احساسی و هیجانی دور است؛ یعنی شخصیت «زیبا صدایم کن» تا حدی توانسته بود بازنمایی را ارائه دهد؛ اما این موارد اصلاً ایدئال نیستند، نسبی عرض می‌کنم. همچنین شخصیت لیندا کیانی پتانسیل داشت بیشتر پردازش داستانی و شخصیت‌پردازی قوی‌تری شود و کنشگری جدی‌تری از او ببینیم. به نظر من این فرصت سوخت.

 

ایدئال شما از کاراکتر یا شخصیتی که زنی ایرانی را به تصویر می‌کشد، باید دارای چه ویژگی‌هایی باشد؛ اگر بخواهید به‌عنوان فردی فعال در حوزه سینما و مطالعات زنان پیشنهادی ارائه دهید، چه چهره‌ای را از زنی ایرانی دوست دارید که در سینما به تصویر کشیده شود؟

فیلمی از نظر من در بازنمایی شخصیت زن انقلاب اسلامی ایدئال است که مشکل آن متناظر باشخصیت زن باشد؛ یعنی زن در مواجهه با چالش‌هایی که در زندگی روزمره، حوادث تاریخی، ماجراهای حماسی و متفاوت در قالب‌های مختلف است. زن در مواجهه با این چالش‌ها تصمیماتی را ناظر بر گفتمان انقلاب اسلامی داشته باشد. چنین است که گاهی اوقات می‌بینی زنی سر سجاده نشسته و صرفاً دعا می‌کند و زنی با کنشی کاملاً در چارچوب کنش‌ها، تلاش‌ها و فعالیت‌های زنی ایرانی‌اسلامی پیش می‌رود. لازم نیست که از دیوار سنگی بالا رود یا پشت دوشکا (نوعی سلاح) قرار بگیرد. اصلاً قرار نیست کار خیلی عجیب غریبی انجام دهد، این زن مشکلی را با کنش‌ها و راه‌حل‌های متناظر خود بر جهان‌بینی خودش به سرانجام می‌رساند. مثلاً مادر شهید علم‌الهدی وقتی می‌بینند امام خمینی (ره) در سال ۴۲ از ایران تبعید شده‌اند، تلگرافی به محمدرضا پهلوی می‌زند که اگر تو مسلمانی چرا مرجع تقلید ما را تبعید کردی؟ اگر تو مسلمان نیستی به ما بگو مسلمان نیستی که بفهمیم با چه کسی طرف هستیم. این کنش تلاشی زنانه از زن مسلمانی است که نزدیک شصت سال پیش در فضای ایرانی رخ‌داده است. فضایی که نزدیک نود درصد زنان جامعه سواد نداشتند. چنین کنش، کنشی سینمایی است و مربوط به همین ایده می‌توان یک فیلم سینمایی ساخت، یک دوره تاریخی را بازنمایی کرد، زن کنشگری را معرفی کرد. این زن از کجا تولد پیدا کرده است؟ کجا پرورش پیدا کرده بود؟ چه رویکردی داشت؟ به نظر من فیلم ایدئال یعنی فیلمی که بتواند به‌درستی شخصیت مادر شهید علم‌الهدی را بازنمایی کند.

مصاحبه‌کننده: حمیده عرب‌سرخی

اشتراک گذاری:
مطالب زیر را حتما بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید